ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

prof-mohammadi.ir

سخنرانی استاد در دانشگاه امام حسین (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

مطالعه تطبیقی سیاست خارجی دولت های بعد از انقلاب                                منوچهر محمدی 95/10/12

امام و مذاکره

مقدمتا باید عرض کنم که کوتاهی اساتید سیاست خارجی در تئوریزه کردن مسائل سیاست خارجی جدی است. موضوع بحثم این است که مطالعه تطبیقی سیاست خارجی یک مقدار ما را با مشکل مواجه میکند. البته حقیقتش اینکه بدون تقسیم بندی نمیتوانم این مطالعه تطبیقی را انجام بدهم. لذا در کتاب سیاست خارجی دولت نهم اینکار را با استناد به آنچه که دراین سی و چند سال اتفاق افتاده است انجام داده ام. درحقیقت تئوری از درون واقعیت ها در می‌آید و هیچ تئوری در خلأ ایجاد نمی شود و همواره با مشاهده واقعیتها و عملکردهاست .علیهذا با استفاده از همین عملکردها سیاست خارجی را به پنج دسته تقسیم کردم:

1-     سیاست خارجی پیشرو و تهاجمی: دراین نوع سیاست همواره علیه دشمن تهاجم داریم.

الف)دشمن ضربه پذیراست.

ب)دشمنی دشمن تا نابودی خود دشمن از بین نخواهد رفت و ادامه خواهد داشت.

ج)ما قدرت داریم و قدرت مابیش از دشمن است.

د) غلبه بر دشمن هم از اهداف سیاست خارجی ماست.

سیاست خارجی تهاجمی اساس انقلاب ما و استکبارستیزی، نابودی استکبار و مرگ بر آمریکا ازاهداف انقلاب ماست. اینکه حضرت امام (ره) میفرماید:«ماآمریکارازیرپامیگذاریم»و «آمریکاهیچ غلطی نمیتواند بکند. »  شعار نبود. اینها باور انقلاب ما و حضرت امام بود و امروز هم جزو باورهای رهبری انقلاب است. ما متکی بر ایدئولوژی و مکتب اسلام هستیم. وقتی در قرآن می فرماید: « فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ [1]»، « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَکُونَ فِتْنَةٌ[2] »، یعنی دیگر بازگشت و پشیمانی از آرمان وجود ندارد.

2-     سیاست خارجی تدافعی: در این نوع سیاست قبل از آنکه ما به دشمن حمله کنیم و او را از بین ببریم دشمن حمله می آورد. ما چه باید بکنیم؟ باید دفاع کنیم. مقاومت بر همین اساس است. یعنی شاکله و اصل اولیه سیاست خارجی تدافعی، مقاومت است. در این سیاست، سازش و عقب نشینی ممنوع است؛ باید تا آخرین لحظه جنگید. این مقاومت اصل اولیه سیاست می شود، تا زمانی که دشمن عقب نشینی کند. خاطرتان هست در دوران جنگ تحمیلی حضرت امام (ره) بارها فرمودند: «جنگ و دفاع اصل اولیه برنامه ماست.»

3-     سیاست خارجی تنش زدایی: در این نوع سیاست در عین اینکه دشمن، دشمن است ولی ما نوعی آتش بس را قبول می کنیم، می پذیریم فعلا با هم دست به یقه نشویم. اختلافات را به تعویق و از اولویت می اندازیم. در سیاست خارجی تنش زدایی حتی اجازه معامله، مراوده و برقراری رابطه با دشمن داده می شود. این سیاست برای بازسازی جامعه در دوره آقای هاشمی اعمال شد؛ مذاکره مستقیم هم به وسیله عطاءا... مهاجرانی مطرح شد. ماجرای مک فارلین هم از درون همین سیاست درآمد.

4-     سیاست خارجی انفعالی: در این سیاست قبول می کنیم قدرت دشمن بیشتر از ما است و ما هم باید به آن تکیه کنیم. اگر اختلافاتی داریم نباید برجسته کنیم. دیگر نباید «مرگ بر آمریکا» بگوییم. جذب مکتب دشمن هم باید بشویم. اختلافات را تبدیل به رقابت کنیم. بگوییم می توانیم در کنار هم رقابت کنیم و در عین حال مکتبمان یعنی اسلام را به مکتب آنها نزدیک کنیم که می شود همان اسلام آمریکایی! لیبرالیسم غربی را هم بپذیریم. آنجایی که آقای خاتمی در نماز جمعه مطرح می کند که اگر دین هم با آزادی دربیفتد، دین شکست خواهد خورد، یعنی اساس همان آزادی غربی است. آقای رحیم پور برایم تعریف می کرد که موقعی که داشتم راجع به فرمایشات امام علی (ع) در ماه رمضان صحبت می کردم، خاتمی مرا خواست و گفت: «این ها حرف های کمونیست ها است.» گفتم: «دارم از روی نهج البلاغه می خوانم!» گفت: «چاره ای نداریم جز اینکه لیبرالیسم غربی را با همه اشکالاتش قبول کنیم.» این سیاست انفعال است. در دوره خاتمی واقعاً سیاست انفعال داشتیم که ارزش های مکتبمان را پایین بیاوریم. خاطرتان هست چه برخوردهایی با اصول و ارزش های انقلابی شد. با آقای ژرژ سوروس مخفیانه ملاقات کرد. گفت و گوی تمدن ها مطرح شد. در حالی که هانتینگتون می گوید برخورد تمدن ها و ایشان با آزامش می گوید نه! درست است دو تمدن هستیم ولی می توانیم با گفت و گو مسائلمان را حل و فصل کنیم.

5-     سیاست خارجی واداده: در این سیاست برتری و ترس از دشمن حرف اول را می زند و نوعی تسلیم در مقابل دشمن، هضم در نظام دشمن و پذیرش اینکه دشمن، کدخداست. رئیس جمهورش هم مؤدب است. در واقع اگر دقت کنید سیاست دولت یازدهم همین است. یعنی تنش زا نیست، بلکه تسلیم زا است. وقتی ملاحظه می کنید اعلام میکند خزانه ما خالی است و آمریکا با یک بمب می تواند سیستم دفاعی ما را نابود کند، چیزی جز تسلیم است؟ جدای از تسلیم نیست. بعد هم می گوید هوا، نفس، آب و محیط زیست ما و همه چیز ما در دست دشمن است. وقتی فرد با این حالت تسلیم جلو رفت، طبیعتاً بلایی سرمان می آید که آمده است. در واقع مسئله برجام نه برای حل هسته ای بود، مطلقاً چنین نبود بلکه برای آغاز تسلیم شدن در مقابل دشمن و هضم در نظام دشمن بود در نتیجه هنوز که آثار بد برجام برملا نشده است، می بینیم از برجام 2 صحبت و تا برجام 7 هم مطرح می شود که باید اجرا شود. نهایت اینکه باید مقابل دشمن تسلیم شویم.

مردم هنوز مرگ بر آمریکا می گویند.

اگر بخواهیم بررسی کنیم این 5 نوع سیاست خارجی در این دوره 37 ساله چگونه اجرا شده، یقینا سیاست خارجی حضرت امام، حضرت آقا، قانون اساسی و مردم ما تغییر نکرده است. مردم هنوز دارند «مرگ بر آمریکا» را می گویند. لذا این سیاست دست دولت ها که افتاد گرفتاری ایجاد کرد. از همان روز اولی که دولت موقت سرکار آمد، سیاست انفعالی را شروع کرد. مرحول سحابی پیش امام رفت و گریه می کرد و می گفت آقا! بگویید مردم نگویند «مرگ بر آمریکا». بعد می گفتند مجبوریم پل های پشت سر خودمان و آمریکا را ترمیم کنیم، زیرا دشمن اصلی ما شوروی است. هنوز نه ماه نگذشته بود که آن سیاست منجر به ملاقات با برژینسکی شد و امیر انتظام، معاون رئیس جمهور مأمور ترمیم پل ها شد! و آن ماجرا پیش آمد. دشمنی حضرت امام (ره) با استکبار و اینکه آمریکا شیطان بزرگ است و ما ابرقدرتیم در جای جای صحیفه امام به چشم می خورد. یک روز حاج احمد آقا داشت با حضرت امام قدم می زد و گزارش می داد، حاچ احمد آقا می گویند الآن دو ابرقدرت در دنیا هستند. یکی آمریکا و دیگری شوروی. یک دفعه امام با عصبانیت و تندی می فرماید، نه، ما هم ابرقدرتیم. واقعاً نگاه امام این بود که با تکیه بر قدرت الهی قدرتمان از همه قدرت ها بیشتر است. به همین علت می فرمود ما پیروزیم و آمریکا را زیر پا می گذاریم، ولی دولت موقت این اعتقاد را نداشت. دولت موقت معتقد بود اسلام رحمانی، یعنی همان اسلام لیبرالیستی، به تعبیر خودشان ملی مذهبی ها. مرحوم بازرگان در خاطراتش می گوید، فرق ما با امام این بود که امام می گفت، ایران برای اسلام است و ما می گفتیم، نه، اسلام برای ایران است. آن موقع من فرماندار خرمشهر بودم و از نزدیک می دیدم چه هجمه ای می آورند که بگویند این انقلاب ملی، مذهبی است و جامعه را هم تحت تأثیر شدید قرار داده بود. خدا رحم کرد. اگر جریان اشغال لانه نبود و مردم یک دفعه قیام نمی کردند، خدا می داند چه بلایی سر این انقلاب می آمد، مخصوصاً سابقه مشروطه را هم داریم.

در دوران جنگ تحمیلی، دفاع یک امر ضروری و فعال شد. در همان دوران اگر خاطرتان باشد، بنی صدر معتقد بود باید به شیوه اشکانیان بجنگیم، یعنی زمین بدهیم و زمان بخریم. حضرت امام می فرمود باید از هر وجب این زمین و خاک دفاع و برای حفظ آن مقاومت و ایستادگی کنیم و یک قدم عقب نشینی نکنیم، ولی لیبرال ها اعتقاد دیگری داشتند.تا زمانی که بنی صدر فرمانده کل قوا بود، نتوانستیم بخش هایی از خاک ایران را که از دست داده بودیم به دست آوریم. هرچه رزمندگان از خرمشهر داد می زدند، اسلحه و آر.پی.جی بدهید، بنی صدر جلویش را می گرفت و می گفت آبادان را هم باید بدهیم که حضرت امام جلویش را گرفت و فرمود: «حصر آبادان باید شکسته شود.» نهایتاً می بینیم امام به واسطه افرادی همچون آقای هاشمی که معتقد بودند دیگر نمی توانیم بجنگیم و باید آتش بس را بپذیریم، می فرماید من جام زهر را نوشیدم. این جام زهر نوشیدن خلاف سیاست تهاجمی بود که اعتقاد داشتند نباید تسلیم شویم و آتش‌بس را بپذیریم.

می شود با غربی ها کار کرد؟

بعد از جنگ تحمیلی آقای هاشمی با برنامه سازندگی سرکار آمد و اعتقاد و باورش این بود که باید با غربی ها کار کنیم، وام بگیریم و کمک های آنها را بپذیریم. همان موقع هم فروپاشی شوروی اتفاق افتاده بود. اگر خاطرتان باشد مرحوم رجایی خراسانی که یک موقعی نماینده ما در سازمان ملل بود و بعد هم نماینده مجلس شد، در سال 1369 یک نامه تاریخی به حضرت آقا نوشت که شوروی فروپاشیده، آمریکا تنها ابرقدرت است و ما هم نمی توانیم در مقابل آمریکا کاری بکنیم. نه می توانیم نظام سلطه را بشکنیم و نه می توانیم با آن در بیفتیم. پس به مصلحت ماست که نظام سلطه و ابرقدرتی آمریکا را بپذیریم و با او راه بیاییم و جایگاه مطلوب تری در نظام سلطه برای خودمان دست و پا کنیم. همان موقع من جوابی به او دادم که هنوز در سایتم هست. گفتم این نظر شبیه همان ایده ای است که مرحوم مدرس در پاسخ گفت: «اگر قرار است تسلیم نظام سلطه شویم، چرا با دست خودمان تسلیم شویم؟» حرف مرحوم رجایی خراسانی این بود که با دست خودمان برویم و تسلیم شویم. جالب اینجاست که آن موقع چپی ها که الآن اصلاح طلب شده اند شدیداً به رجایی خراسانی حمله کردند که این چه حرفی است داری میزنی که می خواهی بروی و با آمریکا سازش کنی. تنش زدایی در دوره آقای هاشمی به طور جدی مطرح شد و جلو هم رفت و به آنجا رسید که بیش از 80 میلیارد دلار به غرب بدهکار شدیم و تورم در کشور هم به نزدیک 50 درصد رسید. در واقع جذب نظام لیبرالیستی شد. حتی علناً هم گفت که دو مورد در این جریان پیش آمد، یک مورد اینکه ایشان گفت اشکال ندارد قشری زیر پای برنامه اقتصادی له شود. مورد دیگر اینکه فساد هم جزو ماهیت و ذات این اقتصاد است و نمی توانید از آن بگریزید. اسمش را هم فساد کنترل شده گذاشتند! حتی علناً گفت اگر سدی می خواهید بسازید که 5 میلیارد تومان هزینه می شود، چه اشکالی دارد 500 میلیون تومان هم در آن سوء استفاده شود؟ تأثیر این سیاست در داخل واقعاً وحشتناک بود. بعد هم سیاست تجمل گرایی حاکم شده بود و ایشان در خطبه های نماز جمعه اش می گفت، زمانی رسیده است که مردم یک مقدار خوش بگذرانند. شیک بپوشند، قدری به طرف سرمایه داری بروند و از قیافه های جُلُنبُری که اول انقلاب پیدا کرده بودند و یک کاپشن ساده می پوشیدند، فاصله بگیرند و آن شیوه را کنار بگذارند. متأسفانه اثر خودش را هم گذاشت. در دوره آقای خاتمی این کافی نبود.

آمریکا به سمت ایران؛ ایران به سمت آمریکا! ماجرای مک فارلین

واقعیت امر این است که هم داخل کشور گرایشی پیدا شده بود که به امریکا نزدیک شویم و هم در امریکا. در امریکا دولت ریگان سر کار آمده بود، منتهی بعد از فتح خرمشهر و بحران هایی که سر گروگان گیری در لبنان به وجود آمده بود نظریه ای از شورای امنیت امریکا توسط دو تن از کارشناسان در آمد. گفته بودند که 1- ایران در این جنگ بازنده نیست. اگر پیروز نشود بازنده نیست، ولی یک قدرت بزرگ منطقه ای است. 2- امکان آزادی گروگان های ما در لبنان بدون کمک ایران وجود ندارد. 3- فقط در زمان امام (ره) ممکن است بتوانیم با ایران رابطه برقرار کنیم، اگر امام فوت کرد دیگر هیچ کس جرأت نمی کند رابطه را برقرار کند. 4- الان نیاز ایران به اسلحه است و اسلحه را هم ما می توانیم تأمین کنیم. بنابر این تصمیم گرفته شد کاری انجام شود که کیسینجر در مورد چین کرد. حتماً در تاریخ شنیده اید وقتی امریکا موفق نشد انقلاب چین را نابود کند، تصمیم گرفت با مائو رهبر انقلاب آشتی کند. اول بازی پیگ پنگ را راه انداختند و محرمانه کیسینجر از پاکستان به پکن رفت و با مائو ملاقاتی کرد و گفت ما تسلیم و آماده ایم شما را قبول کنیم. به دنبال آن نیکسون رفت و ادامه پیدا کرد. تصمیم گرفتند این الگو و مدل را در مورد ایران پیاده کنند، منتهی تنها مسیری که برای برقراری ارتباط وجود داشت، قاچاقچی های اسلحه و کسانی بودند که از بازار قاچاق برای ما اسلحه تهیه می کردند و در ارتباط با آقای محسنی در نخست وزیری که مأمور خرید اسلحه بود، قرار گرفتند و از طریق فرزند آقای هاشمی- که آن موقع در کانادا بود- این رابطه برقرار شد و در نتیجه به تفاهم رسیدند تا اسلحه بدهند و گروگان ها آزاد شود.این کار به صورت مرحله به مرحله انجام شد. علت اینکه اسرائیل دخالت کرد و وارد قضیه شد، این بود که امریکا نمی توانست از زرادخانه خودش بدهد و از طریق اسرائیل می داد و بعد پولش را می داد یا جایگزین می کرد. حتی یک مورد هم سر ما را کلاه گذاشتند. موشک های هاگ برای ما فرستادند.هواپیما منفجر شد. آن موقع در وزارت دفاع و پشت این ماجرا بودم. آر.پی.جی 5هزار دلاری را 12 هزار دلار به ما فروختند و بقیه اش را به کنتراهای نیکاراگوئه دادند ... بحث در این باره مفصل است و لذا خیلی واردش نمی شوم. البته روی این قضیه کار کرده و در کتابم به اسم «سیاست خارجی جمهوری اسلامی » در بخش ماجرای مک فارلین به آن پرداخته ام. نزدیک به 10 هزار صفحه مطلب خواندم تا خلاصه اش را در آن بخش بیاورم.

در دوره سیاست خارجی آقای خاتمی تعدیل ارزش ها و تطبیق ارزش ها با ارزش های غربی مطرح شد که در نتیجه امثال آقای سروش، مجتهد شبستری، اکبر گنجی و نظیر اینها مشغول شدند و آقای خاتمی صراحتاً گفت باید با امریکا کنار بیاییم ،منتهی نه در حدی که آقای رجایی خراسانی جرأت کرده بود بگوید. نظریه آقای رجایی خراسانی را آقای حسن روحانی پیاده کرد. یعنی سیاست خارجی واداده اجرا شد که امریکا قدر قدرت و کدخداست. قبل از انتخابات هم مطرح کرد که باید برویم و با کدخدا کنار بیاییم تا مشکلاتمان را حل کنیم. آقای ظریف با صراحت بیشتری به میدان آمد. اول گفت امریکا با یک بمب می تواند سیستم دفاعی ما را از بین ببرد، بعد هم گفت ما می خواهیم به نظام سلطه ثابت کنیم یک تهدید برای او نیستیم. این مطلب را در دانشگاه تهران گفت.آقای روحانی از قبل هم دنبال این برنامه بود. حتی موقعی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود تهدید کرد که اگر موافقت نکنید برویم با آمریکا مذاکره و مسائل را حل و فصل کنیم، استعفا می دهم. سر این موضوع چند مرتبه با حضرت آقا ملاقات کرده بود که حضرت آقا به ایشان جواب منفی دادند.الان این سیاست حاکم است. اگر بین سیاست خارجی امام-که موضوع بحثم است- و سیاست خارجی دولت یازدهم بخواهید مقایسه کنید، باید بگوییم این دو سیاست 180 درجه با هم فاصله دارند. علت اینکه الان برجام را بدون اینکه هیچی به دست بیاورند امضا کردند و می دانستند از برجام چیزی در نمی آید، یعنی این طور نبود که ندانند، منتهی الزام داشتند به عنوان اولین قدم این تسلیم نامه را در مقابل امریکا تنظیم کنند همین است. وقتی وزارت خارجه ما کمپین راه می اندازد و می گوید هر تفاهم و توافق بدی بهتر از عدم توافق است، هر کسی هم به جای امریکا باشد فشار را بیشتر می کند، هیچی هم به آنها نمی دهد. توافق ژنو به مراتب بهتر از توافق لوزان بود.

دولت قبل را کیسه بوکس کرده اند

بعد از توافق ژنو تیم ما به جای اینکه توقعاتشان را بالا ببرد پایین تر آورد. آنجایی که لاوروف، وزیر خارجه روسیه می گوید ما مخالف با دادن پنج سال ممنوعیت موشکی به ایران بودیم، آقای ظریف گفت مخالفت نکنید. ما به این جمع بندی رسیدیم که حتماً در جای دیگری کاسه ای زیر نیم کاسه هست. با وجودی که روسیه طرف مقابل بود محکم تر از ما می ایستاد. امروز آفتاب تابان ابر شتابان شده است و به زودی دارد می رود و تمام شد. این همه تناقض ها و دروغ هایی که متأسفانه تحویل جامعه داده شده است.آقای هاشمی رفسنجانی با تمام قوا می آید و می گوید آینده، آینده گفتمان است نه موشک ها و منجر به آن عکس العمل حضرت آقا می شود. بعد همه بلاها را گردن دولت قبلی می اندازند و کیسه بوکسی پیدا کرده اند. البته نمی خواهم بگویم احمدی نژاد ایرادی نداشته؛ ولی انصافاً سیاست خارجیش نزدیک به سیاست خارجی پیشرو و تهاجمی بود. اگر در دولت دهم مشکلاتی پیدا کرد، بعضی افراد که در کنارش بودند و توانستند ان القائات را بکنند، ولی احمدی نژاد هیچ وقت نمی گفت برویم با امریکا مذاکره کنیم، بلکه می گفت اجازه بدهید برویم مناظره کنیم. مناظره با مذاکره خیلی فرق دارد. وقتی در دانشگاه هاروارد می رود و آن سخنرانی را در مقابل گروه صهیونیست ها می کند انصافاً اقدامی استثنائی بود و به همین دلیل کتابی به نام «سیاست خارجی دولت احمدی نژاد در دولت نهم» نوشته و در آنجا گفته ام این سیاست به سیاست حضرت امام و حضرت آقا خیلی نزدیک تر است. انصافاًحضرت آقا هم این سیاست را تأیید کردند. اخیراً مقاله ای با عنوان «انقلابیون،انقلاب اسلامی را در یابند» نوشته ام. معتقدم دیگر بحث های اصولگرایی و اصلاح طلب مفهوم خودشان را از دست داده اند، الان با دو گروه جدید مواجهیم. یک گروه حکومت گرایان که معتقدند انقلاب تمام شده است و باید حکومت کنیم.گروه دیگر همچنان انقلابی هستند و معتقدند جنگمان با امریکا ادامه دارد. ان شاءالله خداوند سایه مقام معظم رهبری را از سر ما کم نکند،ولی فرمایش اخیر حضرت آقا را شنیدید که«اینها می خواهند هم انقلاب و هم اسلام را از ما بگیرند و هر کاری می توانید بکنید.» این فرمایش اعتبار دارد و توسط حضرت آقا تأیید شد.علت عصبانیت امریکا این است که جلوی برجام های بعدی گرفته شده است. آقای جان کری چند هفته پیش افشاگری کرد که جالب بود و گفت: «آقای رئیس جمهور ایران به ما وعده و قول داد!» یعنی اصلاً قول داده است که مسائل منطقه را حل کنیم. منتهی با سد حضرت آقا مواجه شد که فرمودند، مذاکره راجع به سایر مسائل ممنوع است.

به دنبال اجرای برجام 7 هستند

اینها تا آخر با امریکا بسته اند و این را یقین بدانید و تا اجرای برجام 7 که آشتی مطلق با امریکا و برقراری رابطه است، می خواهند ادامه دهند. به همین دلیل وقتی در مجلس نمایندگان از آقای ظریف می خواهند متن مذاکرات را بدهد، می گوید اگر مرا استیضاح هم بکنید اجازه ندارم بدهم. در جلسات خصوصی با جان کری اینها نه مترجم می برند و نه کس دیگری را ! بعد هم در شورای روابط خارجی می گوید اگر با ما راه نیایید فاتحه ما خوانده شده است. این وضعیتی است که همه اش مربوط به سیاست خارجی وادادگی دولت یازدهم است.

اینها اصلاً به اقتصاد مقاومتی اعتقاد ندارند، چون قبلاً گفته اند که باید در اقتصاد لیبرالیستی و سرمایه داری هضم شویم. کارگزاران صراحتاً گفتند ما لیبرالیسم اقتصادی را می پذیریم. جالب این است که خلاف آن هم عمل می کنند. فرمانده اقتصاد مقاومتی، آقای جهانگیری چندی پیش دستور لغو منع ورود کالاهای تجملاتی را داد. بعد می بینیم حتی سفرهایی که آقای روحانی به ایتالیا و فرانسه رفت برای پیوند دادن بیشتر با آنها و حل مشکلات اقتصادی آنها بود،مثل خرید هواپیما و خودرو. شاید شنیده باشد 70 هزار تن گوجه فرنگی از فرانسه خریده اند. به روی مبارکشان هم نیاورده و قراردادهایش را به هیچ کس نشان نداده اند. اینها دارند تا آخر خط می روند.وظیفه ما چیست؟افشاگری و رسوا کردن این سیاست، وظیفه ما مقابله کردن است.ان شاءالله یقیناً با این برجام شکست می خورند و سیاست هایشان با شکست مواجه می شود.



توبه 12

انفال 39