ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

prof-mohammadi.ir

منوچهر محمدی

منوچهر محمدی

پیروزی شگفت انگیز و غیر قابل پیش بینی ترامپ، آغاز افول و فروپاشی آمریکا

 

139504300856347218172304

 

نتیجه حاصله در انتخابات 2016 ایالات متحده آمریکا برای هیچ تحلیلگر داخلی و خارجی قابل پیش بینی نبود. پیروزی ترامپ در این انتخابات طوفانی عظیم در داخل آمریکا و سر در گمی و شک و تردید برای سیاست مداران و دولت مردان جهان فراهم نمود. از نظر داخلی، جامعه آمریکا که سالیان طولانی تحت سلطه رسانه­های دیداری، شنیداری و نوشتاری نظام حاکم بود، به ناگهان خود را از قید آن آزاد دیده و موافقین ومخالفین رئیس جمهور منتخب، دونالد ترامپ، را به خیابان­ها کشانده و شورش عظیمی علیه نظام فاسد سرمایه داری و امپریالیستی حاکم بر این کشور بر پا نمود و این واقعیت نابسامان جامعه آمریکایی را که از نژاد،قومیت­ و نحله­های مختلف تشکیل شده است برملا نمود. احتمالاً این شورش ایجاد شده در جامعه آمریکا به سادگی فرو نخواهد نشست بلکه آغازی بر از هم­گسیختگی هرچه بیشتر جامعه ایالات متحده آمریکا خواهد بود. از هم اکنون مسئله استقلال طلبی ایالت­های مختلف از جمله کالیفرنیا، تگزاس و... رخ نموده است و آنچه را که در دوره گورباچف در اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد، همانطور که حضرت امام خمینی (ره) در نامه خود به گورباچف پیش بینی کرده بودند، امروزه بر سر این ابرقدرت پر مدعای غرب در­می­آید. در عین حال فراموش نکنیم که بحران فروپاشی آمریکا به مراتب وخیم­تر و فاجعه بارتر از شوروی خواهد بود. زیرا که شکل­گیری آمریکا صرفاً بر پایه نابودی بومیان آن سرزمین و سیل مهاجرت از کشورهای دیگر به وجود آمد و هیچ نوع سابقه تاریخی- تمدنی و انسجام طبیعی همچون روسیه در این کشور وجود ندارد. اگر روسیه دارای یک قدمت چند هزار ساله تاریخی- تمدنی می­باشد و از یک نوع وحدت نژادی،مذهبی و زبانی برخوردار بود که توانست بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روسیه فدراتیو به حیات خود ادامه دهد در ایالات متحده آمریکا هیچ یک از این شاخه­های انسجام ملی وجود ندارد، زیرا که همه این جامعه از مهاجرینی تشکیل شده که از ملیت­ها، نژادها، زبان­ها و مذاهب مختلف به آن کشور مهاجرت کرده­اند. تنها چیزی که این مهاجرین را به این کشور پهناور جذب کرده است، همانا وجود رفاه و امنیتی بود که هم اینک این دو عنصر نیز از این کشور رخت بر بسته است.

در جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی علیرغم ناراحتی و نگرانی که برجامیان از این ماجرا ابراز می­دارند، برای ملت ما یقیناًموجب خیر و برکت است، زیرا که دشمن قسم خورده ما در شرایطی قرار گرفته که دیگر نه می­تواند ادعای ابرقدرتی بکند و نه می­تواند به سیاست مداخله­گرانه خود در سراسر جهان به ویژه در منطقه غرب آسیا ادامه دهد و آنچنان در محاق مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی داخلی فرو خواهد رفت که دیگر فرصتی و یا توانی برای مداخلات خارجی پیدا نخواهد کرد و این امر از سخنان رئیس جمهور منتخب که بعد از پیروزی بیان داشت، مشهود است. با تضعیف ایالات متحده آمریکا و درگیری­های داخلی، ملت­های مظلوم و تحت سلطه جهان، فرصتی پیدا خواهند کرد که خود را از یوغ سلطه­گران ملی منطقه­ای و جهانی خلاص نمایند و به یقین زمینه مناسب برای ظهور حجت حق فراهم خواهد شد. 

آثار و تبعات سیاسی اشغال سفارت (لانه جاسوسی) آمریکا

سفارت

با اشغال سفارت آمریکا و استقبال عظیم مردم از حرکت دانشجویان پیرو خط امام و به دنبال آن تأیید حضرت امام از این اقدام، دولت بازرگان در تاریخ 14 آبان ماه یک روز بعد از اشغال سفارت استعفا داده و بنا به فرمان حضرت امام شورای انقلاب رأساً اداره امور دولت را بر عهده گرفت و تا زمان انتخاب شهید رجائی به نخست وزیری، کشور دارای نخست وزیر به عنوان یک شخصیت حقیقی نبود.

از طرف دیگر با اشغال سفارت و کنار رفتن میانه رو ها که تلاش در تعدیل و خنثی کردن شور انقلابی مردم داشتند، مجدداً صحنه انقلاب ایران به حالت اولیه برگشت و اشغال سفارت توسط دانشجویان و افشای رابطه نزدیک لیبرال ها با عوامل سفارت موجب کاهش اعتبار و نهایتاً حذف ایشان از صحنه سیاست ایران گردید. اثرات سیاسی این اشغال در روابط خارجی ایران کمتر از تأثیر آن بر سیاست داخلی کشور نبود. انقلاب علیرغم تلاشی که دولت موقت برای ترمیم روابط تخریب شده میان ایران و آمریکا به عمل آورده بود مجدداً به یک رویارویی مستقیم با آمریکا کشیده شد و علیرغم تلاشهایی که آمریکایی ها برای مقابله و برخورد با این مسئله کردند با شکست هایی پی در پی در ابعاد سیاسی، نظامی و بین المللی گردید ابر قدرتی مانند آمریکا که داعیه قدرت فائقه را داشت آنچنان تحقیر گردید که برای هیچ آمریکایی قابل تصور نبود و نهایتاً هم موجب شکست رئیس جمهور کارتر در انتخابات بعدی ریاست جمهوری گردید.

پیر سالینجر در این رابطه می نویسد:

«چگونه می توان تصور کرد که کشوری با چنان تکنولوژی پیشرفته که قادر به فرستادن انسان به فضا می باشد در وضع و کیفیتی قرار گیرد که هر نوع ارتباطش با نقطه ای از جهان مثل تهران قطع شود ... و چگونه ابر قدرتی مثل آمریکا ناگهان در چنگال کشوری بیفتد که خودش در گرداب آشفتگی ها و تشنجات ناشی از انقلاب فرو رفته است؟»

یا اینکه مارک فرگوسن و هولبورگ که در دولت جانسون و کارتر پست های حساسی را داشتند در این زمینه می نویسند که :

«در حقیقت بحران گروگان ها کشور آمریکا را که در اثر انقلاب ایران گیج شده بودند مانند دیگ آبی به نقطه جوش کامل رساند. هلی کوپترهای در حال سوختن در صحرا سمبل عدم توانایی آمریکا در به دست آوردن هدف بسیار محدودی شده بود که همانا آزادی شهروندانش از کنترل یک ملت درجه سه بود.»[1]



[1] 1. C.P.Ioannides, Americais Iran, Injury and Catharsis, University Press of American, 1984, p. 139

جایزه ملکه انگلیس

download

"آن روزی را که امریکا(یا انگلیس) از ما تعریف کند باید عزا گرفت؛ آن روزی که کارتر و ریگان از ما تعریف کنند، معلوم می شود در ما اشکالی ایجاد شده است. آن ها باید فحش دهند و ما هم باید محکم کارمان را انجام دهیم."(امام خمینی) [1]

در کمال تاسف خبر اعطای جایزه سالانه موسسه سلطنتی روابط بین الملل انگلیس (چتم هاوس،را بخاطر تلاش "ارزنده" آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران!! به همراهی  وزیر خارجه دولت مستکبر امریکا در رسانه های جهان و در داخل کشور منتشر گردید. این جایزه بخاطر توافق برجام که بنا به باور آن ها موجب بهبود روابط بین المللی شده است اعطا می گردد!! برجامی که به اعتراف مذاکره کنندگان دولت "تدبیر و امید" هیچ دستاوردی برای ملت ایران نداشته و کلاه گشادی سر دولت و ملت ایران گذارده شده است!! آیا نباید جناب آقای ظریف از اعطای این جایزه شرمنده ملت ایران باشد؟ و آیا نباید بنا بفرموده امام راحل عزا بگیرد که یک نهاد انگلیسی- صهیونیستی به ایشان جایزه ملکه انگلیس، این پیر استعمار را به او اعطا کرده است؟ نهادی که در دشمنی و خصومتش هم چون شورای روابط خارجی امریکا در حوادث و اتفاقات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم چون فتنه 88 بر همگان معلوم است، آیا نباید به جای تبریک به آقای ظریف تسلیت گفت؟

توصیه می کنم جناب آقای ظریف هر چه زودتر طی یک بیانیه ای این جایزه ننگین را مسترد داشته و این لکه ننگ را از دامان وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران پاک نماید و در عین حال به جای اینکه منتقدین برجام را متهم به هم گامی و هم صدایی با صهیونیست ها بکند و بنوعی فرافکنی نماید از ایشان عذر خواهی نموده و به توصیه حضرت امام رجوع کنند که چه اشکالی در راهبرد انتخابی وجود داشته که امروز استکبار و صهیونیسم بین المللی نه تنها ایشان را مورد تمجید و تشویق قرار می دهند بلکه او را مستحق دریافت جایزه هم می دانند!!

البته قابل پیش بینی بود که سیاست وادادگی " دولت تدبیر و امید"  در مقابل مستکبرین جهانی به همین نتیجه ختم می گردد. آنجا که قبل از آغاز مذاکره با دولت های مستکبر، آنها را "کدخدا" و خود را رعیت پنداشته، آنجا که قدرت آنها را آنچنان بالا برده که "می توانند با یک بمب سیستم دفاعی ما را نابود کنند" و آنجا که با راه اندازی کمپین اعلام می کنند "هر توافق بدی بهتر از عدم توافق است" و آنجا که همه خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته و به این توصیه رهبری بی توجهی می کنند که "امریکا قابل اعتماد نیست" و ساده لوحانه همه تعهدات خود را در زمینه از کار انداختن تاسیسات هسته ای به یکباره انجام می دهند و بعد منتظر می شوند تا لطف و عنایت دولت مستکبر و مغرور امریکا شامل حال  کشور گردد و به تعهدات خود در قبال رفع تحریم ها عمل کند.ولی آن دولت مستکبر در قبال خواهش ها و تمناهای امثالدکتر ظریف نه تنها ذره ای از مواضع خود در عدم اجرای تعهدات روی کاغذ و رفع تحریم ها عدول نکرده بلکه بر فشار های خود و غصب و چپاول اموال و دارائی های این ملت مصر بوده و بر آن می افزاید. 

بقول یکی از اندیشمندان که می گفت برای سیاستمداران حاکم تفاوتی میان اشتباه و خیانت نمی باشد زیرا که نتیجه آن یکسان است و باید دولتمردان و سیاستمداران مراقب باشند که حتی از راهبرد آزمون و خطا هم احتراز کنند که حاصل آن می تواند برای یک ملت خطرناک و دردسرساز باشد. بلاتردید تاریخ دیپلماسی کشور از مذاکرات هسته ای و توافق برجام و دنباله های آن هم چون FATF و IPC و... و گردانندگان آن ها بخوبی یاد نخواهد کرد و در عین حال چون پرده ها کنار رود و اسرار پشت پرده این اقدامات بر ملت ما که عمرش طولانی باد مکشوف گردد قضاوت مثبتی نسبت به دیپلمات های امروز جمهوری اسلامی نخواهند داشت و بهمین جهت توصیه می گردد چنانچه جناب آقای ظریف به قضاوت تاریخ اهمیت می دهند راهبرد غلط خود را که منجر به توافق برجام شده است اصلاح نموده و در عین حال از قبول جایزه ملکه پیر استعمار انگلیس خودداری کنند.



[1]. صحیفه امام،جلد 18،صفحه 242

بسمه تعالی

شیطان بزرگ

نظام آمریکا از بنیان بر نسل‌کشی، چپاول و سلطه گری قرار داده شده است.

أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * لاَ يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْاْ رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ *

(قرآن کریم، سوره مبارکه توبه، آیات 109 و 110)

ترجمه: آیا کسی که شالوده آن (دین) را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومی ریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمی کند!

مروری بر تاریخ شکل‌گیری ایالات متحده آمریکا که عمری بیش از دو قرن ندارد، نشان می دهد که بنیادها و ساختارهای این کشور از آغاز تا به امروز بر نسل کُشی، توسعه طلبی و تجاوز به حقوق دیگران بنا شده است. قاره جدید که توسط اروپاییان استعمارگر با هدف دسترسی به مستعمره غنی هند از طریق غرب کشف شد و سالهای سال احساس می شد که این قاره همان هندوستان است و به همین علت سرخپوستانِ قاره جدید را هندی های غربی نام نهادند و علیرغم اینکه بومیان این قاره که خود دارای تمدنی شکوفا بودند و از مهاجرین اروپایی استقبال کرده و به آنها همه نوع امکانات داده بودند، متأسفانه توسط این میهمانان ناخوانده مورد قتل و غارت قرار گرفته و موجب نابودی آنها گردیدند. در سال 1776 که به نام جنگ های استقلال طلبانه آمریکا معروف است، 13 ایالت مستعمره انگلیس تنها توسط همان مهاجرین اروپایی علیه دولت استعماری انگلیس شکل گرفت و بر سر عدم پرداخت عوارض چای رابطه حقوقی خود را از آن دولت استعمارگر قطع کردند و خود به عنوان دولت امپریالیستی جدیدی تأسیس شد ولی این دولت نوظهور جدید به 13 ایالت قناعت نکرده بلکه با جنگ و خونریزی با استعمارگران اروپایی دیگر مانند اسپانیا، هلند و ... به توسعه طلبی خود ادامه داده به طوریکه مجموعه ایالات متحده از 13 ایالت به 51 افزایش یافت. در این حین و در شرایطی که در اثر نسل‌کُشی و نابودی بومیان با مشکل کمبود نیروی کار برای کار در مزارع خود مواجه گردیدند، تجارت برده داری را رواج داده و میلیون ها انسان سیاه پوست آفریقایی را به عنوان برده از آفریقا به آمریکا گسیل دادند و چون بیشتر این بردگان سهم ایالت های جنوبی شده بود، جنگهای خونینی به عنوان آزادی بردگان درگرفت که هدف آن از بین بردن انحصار نیروهای کار بود. این دولت مستکبر آنگلوساکسونی، سیاست توسعه طلبی و سلطه گری خود را همچنان ادامه داده و در سال 1834 با دکترین مونوروئه تحت عنوان «آمریکا برای آمریکائیان» مدعی سلطه بر تمام قاره آمریکا گردید و با این سیاست به بهانه استعمارزدایی از آمریکای لاتین سلطه خود را بر کل قاره آمریکا تثبیت کردند. در سال 1900 سیاست توسعه طلبی دولت ایالات متحده آمریکا باز هم به قاره آمریکا محدود نگردید بلکه با دکترین «سیاست درهای باز» توسط تئودور روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا به سایر استعمارگران اروپایی نیاز خود را به گسترش نفوذ و سلطه در سایر قاره های جهان همچون آسیا و آفریقا هم اعلام کردند. در سال 1917 بعد از جنگ جهانی اول در کنفرانس ورسای، ویلسون رئیس جمهور آمریکا نظریه دولت فدرال جهانی را اعلام کرد که موجب تأسیس جامعه ملل گردید ولی با مرگ ویلسون تحقق این نظریه میسور نگردید و نهایتاً بعد از جنگ جهانی دوم مشارکت خود را در مدیریت همه جهان بر اساس نظریه «برادران بزرگتر» به بقیه قدرت های جهانی پیروز در جنگ جهانی دوم تحمیل کردند و با آزمایش اولین بمب های اتمی در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی به عنوان یکی از دو ابرقدرت در کنار اتحاد جماهیر شوروی جهان را به دو بلوک شرق و غرب میان خود تقسیم کردند و با دخالت و شرکت در جنگهای خانمان برانداز کره، ویتنام در منطقه هند و چین و همچنین انجام کودتاهای مختلف در ایران و آمریکای لاتین نفوذ و سلطه خود را گسترش دادند و این سیاست تا به امروز ادامه پیدا کرده است و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خود را قدرت منحصر به فرد جهانی و فعال ما یشاء تلقی کرده و با خلق حوادثی دردناک مانند 11 سپتامبر همچنان به تجاوزگری خود در منطقه جنوب غرب آسیا ادامه می دهند.

پیروزی انقلاب اسلامی که موجب قطع دست آمریکا در ایران گردید و موجب خیزش ملت های تحت ستم شد و نظام سلطه به رهبری آمریکا را به طور جدی به چالش کشانده است و می رود که به عمر دولت مستکبر و سلطه گر آمریکا پایان داده و ملت های جهان را از شر آن آزاد نماید؛ انشاء ا...

«بسمه تعالی»

کل یوم عاشورا، کل أرض کربلا

عاشورا

پیروزی انقلاب اسلامی بعد از گذشت 14 قرن از بعثت پیامبر اعظم(ص) به جرأت می توان گفت، بعثت دیگری بود که در طول بعثت اول صورت گرفت.

اگر ما این واقعیت را در یک بررسی تطبیقی پذیرا باشیم، باید قیام سیدالشهدا(ع) را نیز در شرایط امروز جستجو کرده و آن را مورد بررسی قرار دهیم. با مروری بر حوادث و تحولاتی که هم اکنون در جهان اسلام می گذرد و فجایعی که به رهبری و هدایت آمریکای جنایتکار و اذناب آن همچون عربستان و تروریست های دست پرورده آن در منطقه صورت می گیرد، در واقع روی یزید و یزیدیان و شمر، حرمله و خولی را سفید کرده اند. اگر در صحرای کربلا یک شمر، یک خولی و یک حرمله بودند، امروز در میان جنایتکاران تروریست داعش، النصره، القاعده و ... هزاران شمر و خولی و حرمله وجود دارد. اگر در صحرای کربلا یک طفل شیرخواره امام حسین(ع) رذیلانه توسط حرمله به شهادت می رسد، امروزه هزاران طفل شیرخواره زیر بمباران وحشیانه سعودی های جنایکار و بدتر از حرمله آن هم همه روزه به خاک و خون کشیده می شوند و اگر در صحرای کربلا جوان برومند امام حسین(ع) به نام علی اکبر(سلام ا... علیه) در مصاف با دشمن به شهادت می رسد، امروزه هزاران و هزاران جوان برومند در کربلاهای یمن، سوریه و عراق عرب به خاک و خون کشیده شده و به خون خود می غلطند.

تفاوتی که میان دشمنان قیام حسینی(ع) و دشمنان انقلاب اسلامی و خیزش عمومی مسلمانان در حال حاضر وجود دارد در این است که آن زمان سلاح طرفین شمشیر بود و سپر، نیزه و تیر و کمان؛ ولی متأسفانه امروز دشمنان قسم خورده اسلام که خود را حامی حقوق بشر! آزادی! و مدرنیته! می دانند به مخرب ترین سلاح های پیشرفته و غیر انسانی مجهز هستند و دوستان و یاران انقلاب با دست خالی و بدون هیچ حفاظ و سپری باید ناظر بمباران وحشیانه دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی در سراسر جهان باشند. اگر در کربلا سر رزمندگان را از تن جدا می کردند و آن هم بعد از به شهادت رساندن آنها، امروزه مظلومین عالَم اسلام را در آتش می سوزانند و سینه آنها را شکافته و قلب آنها را به دندان می کشند!

راستی که عاشورای امروز آن هم در سطح وسیع و گسترده ای نه تنها چیزی کمتر از عاشورای سال 61 هجری ندارد بلکه در بعد غیر انسانی آن، دست یزید، شمر، خولی و حرمله را از پشت بسته اند و بسیار وحشیانه تر و فجیع تر از روز عاشورا عمل می کنند و این بیانگر مصداق این عبارت است که:

«کل یوم عاشورا، کل أرض کربلا»