ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

prof-mohammadi.ir

مصاحبه استاد با خبرگزاری فارس

برخی «سوپر انقلابی‌‌ها» وقتی به قدرت نمی‌رسند پشیمان می‌شوند/ اگر انقلاب فرانسه «کبیر» باشد، انقلاب اسلامی «اکبر» است.

 

فارس: آقای دکتر به عنوان اولین سوال یکی از شبهاتی که پس از موضوع «برجام» و «مذاکرات» بیش‌ازپیش مطرح است، علت دشمنی «آمریکا» با «ایران» است که این مسئله از سوی برخی به دشمنی «ایران» با «آمریکا» تعبیر می‌شود. لطفا در این باره بفرمایید که ریشه و علت این دشمنی چیست؟

محمدی: آمریکا به‌عنوان کشوری مستکبر و استثمارگر در دنیا معروف است و خود آمریکایی‌ها هم این ادعا را داشته و بر این باور دارند. بعد از جنگ جهانی دوم، «روزولت» می‌گوید ما حق‌داریم که جهان را اداره کنیم و نظریه «برادران بزرگ‌تر» مطرح می‌شود. آمریکایی‌ها معتقدند که کل جامعه جهانی یک خانواده است که همه، فرزندان آدم و حوّا هستند و وقتی پدر و مادر این خانواده می‌میرد، قدرت پدر به برادران بزرگ‌تر می‌رسد. آن‌ها معتقدند که به‌عنوان قدرتمندترین برادران در جهان، این حق و وظیفه رادارند که دنیا را اداره کنند و اگر برادران کوچک‌تر از فرمان‌ها تخطی کنند «تنبیه» می‌شوند. براساس همین نظریه حق وتو برای 5 کشور ابرقدرت جهانی صادر شد.

این وضعیت ادامه داشت که نهایتاً 3 قدرت از این 5 قدرت بزرگ به سایر قدرت‌ها تمکین کردند. چین انقلاب کرد و از صحنه خارج شد و فرانسه و انگلیس هم پذیرفتند که از آمریکا تبعیت کنند. درنتیجه یک دوقطبی بر این اساس حاکم شد که دنیا باید توسط قطب بزرگ و ابرقدرت اداره شود؛ لذا جامعه جهانی بر اساس سلطه شکل گرفت و به‌این‌ترتیب مقرر شد که کشورهای کوچک‌تر زیر چتر آمریکا یا شوروی بروند.

خاطرم است که دالس (John Foster Dulles) وزیر خارجه آمریکا و «استالین» نخست‌وزیر شوروی بعد از جنگ جهانی می‌گفتند که دولت‌های دیگر یا با ما و یا علیه ما هستند و هیچ بی‌طرف و قطب ثالثی مطرح نبود. حتی جالب اینکه وقتی کشورهای غیر متعهد به وجود آمدند، نگفتند ازلحاظ سیاسی از قدرت‌های بزرگ تبعیت نمی‌کنیم بلکه صرفاً گفتند ازنظر نظامی در جایگاهی نیستیم که به پیمان‌های دفاعی «ناتو » و «ورشو » بپیوندیم. از همین رو کوبا، اردن و عربستان‌ هم در بین کشورهای غیر متعهد حضور دارند بنابراین هر اتفاقی که قبل از نهضت امام (ره) در دنیا رخ می‌داد، یا تحت تأثیر غرب و یا تحت حمایت شرق بود.

انقلاب چین و کوبا با حمایت شوروی پیروز شدند و حتی نهضت‌هایی چون مشروطه و ملی شدن صنعت نفت هم همین‌طور بودند. معروف است که مشروطه از دیگ پلوی سفارت انگلیس بیرون آمد و یا جبهه ملی با حمایت آمریکا توانست نفت را ملی کند.

وقتی امام نهضت خود را شروع کرد، ضربه محکمی به سلطه زد و این ضربات در بیاناتشان نیز هویداست.

فارس: می‌توانید مثال و یا اشاره مستقیمی‌ هم داشته باشید؟

محمدی: به عنوان مثال امام (ره) می‌فرمایند «آمریکا از شوروی و شوروی از آمریکا پلیدتر است؛ لیکن امروز سروکار ما با آمریکاست». ما همان‌طور که با نظام سرمایه‌داری آمریکا مخالفیم، با نظام سوسیالیستی شوروی هم مخالف هستیم. انقلاب اسلامی ایران پدیده‌ای نو بود و جالب اینجاست که دو ابرقدرت شرق و غرب برای مقابله با این نظام اختلافات خود را کنار گذاشته و به‌صورت متحد علیه این پدیده نوظهور بسیج شدند.

*بزرگ‌ترین هدف انقلاب حمایت از مستضعفین بود

فارس: یعنی قطب سوم؟ 

محمدی: نمی‌توان از انقلاب در آن زمان به‌عنوان قطب یادکرد ولی یک نهضت بود؛ زیرا نه قدرت اتمی و نه قدرت نظامی داشت ولی نهضتی بود که علیه نظام سلطه ایجاد شد. فلذا این دو قدرت باهم علیه ما وارد مبارزه بی‌امان شده و در دوره 15 ساله قبل انقلاب و پس از پیروزی علیه نهضت امام کار می‌کردند.

درجریان جنگ تحمیلی این همبستگی وجود داشت و به عنوان مثال می‌توانیم به موشک‌های سام شوروی و اگزوست فرانسه، شیمیایی‌های اروپا، هلی‌کوپترهای آمریکا، هواپیماهای سوپراتان‌دار و ... که بر سر ما آتش می‌ریختند اشاره کینم.

آن‌ها احساس می‌کردند که آینده سلطه آنان بستگی به سرکوب این پدیده نوظهور دارد و ماندگاری خود را در برابر نهضتی که جلوی تمام قدرت‌ها ایستاده، تمام می‌دیدند؛ اما علیرغم بسیج همه‌جانبه نظام سلطه علیه ایران، آن‌ها شکست خوردند.

بنابراین بزرگ‌ترین هدف انقلاب اسلامی صرفاً سرنگونی شاه نبود، بلکه سرنگونی نظام سلطه و حمایت از مستضعفین هدف اصلی بود. طبیعتاً وقتی انقلاب اسلامی چنین هدفی را براساس آیات قرآن دنبال کند، این برخوردها طبیعی است.

حضرت امام (ره) با انقلاب اسلامی بدیلی را در برابر این 2 قطبی قراردادند. ایشان می‌فرمایند که تضاد میان شرق و غرب، یک تضاد تصنعی و برای کسب منافع بیشتر است. عموماً هم به تفاهم می‌رسیدند و هیچ‌گاه رابطه این دو قطب به جنگ منجر نشد. بسیاری از تقسیمات کشورهای جهان با همکاری این دو قدرت انجام شد. کره را که کشوری مستقل بود، شمالی و جنوبی کردند و کره شمالی در سیطره شرق و کره جنوبی در سیطره غرب قرار گرفت. به همین شکل ویتنام شمالی و جنوبی، آلمان شرقی و غربی و یمن شمالی و جنوبی ایجاد کردند. این دو قطب همه‌جا تقسیم قدرت می‌کردند.

امام تأکید داشت تضاد و تعارض واقعی میان مستضعفین و مستکبرین است که البته این فرمایش ریشه‌ قرآنی دارد؛‌ بنابراین امام با طرح این موضوع حتی حاکمیت این دولت‌ها را در کشور خودشان خدشه‌دار کردند. امام می‌فرمود «ملت آمریکا هم مانند همه ملت‌ها مستضعف هستند»؛ بنابراین بارها می‌فرمودند که ما با ملت‌ها مشکلی نداریم. هدف نهایی قیام حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی نابودی نظام سلطه و استکبار است و طبیعتاً هدف نظام سلطه نیز تداوم سلطه در جهان بوده و هست.

*علت فروپاشی شوروی آشکار شدن ناکارآمدی بلوک شرق بود

شوروی فروپاشید و علت این فروپاشی، آشکار شدن ناکارآمدی بلوک شرق بود. این جنگ ادامه دارد و تا زمانی که آمریکا همین سیاست مستکبرانه خود را حاکم کند و صاحبان قدرت و ثروت حاکم باشند، هیچ آشتی و تفاهمی با آمریکا امکان‌پذیر نیست. 

*تنها در 10 سال اول انقلاب، 17 توطئه‌ براندازانه در کشور رخ داد

فارس: اشاره کردید که از 15 سال قبل انقلاب، دشمنی‌های این دو قطب بر ملت آشکارشده بود. در چهلمین سالگرد انقلاب به نمونه‌هایی از این دشمنی بابیان یک سیر تاریخی اشاره‌کنید. 

محمدی: من در کتابی به نام «مدیریت بحران در جمهوری اسلامی» توطئه‌های براندازانه استکبار علیه انقلاب را احصا کرده‌ام و به این جمع‌بندی رسیده‌ام که تنها در 10 سال اول انقلاب، 17 توطئه‌ براندازانه در کشور اتفاق افتاد؛ یعنی 5 منازعه قوی راه‌ انداختند، 3 کودتای نظامی ایجاد کردند که نوژه و کودتای شریعتمداری 2 نمونه آن بود. همچنین 4 گروه تروریستی «فرقان»، «منافقین»، «پیکار» و «باند سیدمهدی هاشمی» را علیه سران نظام بسیج و 2 فتنه بزرگ یعنی «خلق مسلمان» و «قائم‌مقام رهبری» را بر کشور تحمیل کردند. راه‌اندازی 2 جنگ تجاوزکارانه «طبس» ـ که توسط خود آمریکایی‌ها و باهدف اشغال ایران انجام شد ـ و « 8 سال جنگ تحمیلی» از دیگر توطئه‌های انجام‌شده علیه ایران بود. مصداق‌های این‌چنینی فراوان است ولی آمریکا هیچ‌گاه نتوانسته موفق شود. من این 40 سال را به 3 دوره تقسیم کردم. دوره اول، جنگ سخت بود که با تمام وجود سعی کردند با ابزار سخت ما را سرکوب کنند. 

دوره دوم، دوره 20 ساله جنگ نرم بود که از رحلت امام تا فتنه 88 ادامه یافت و یقین داشتند که در فتنه 88 پیروز می‌شوند. در کتاب «انقلاب اسلامی در بوته آزمون» در 800 صفحه مصادیق این فتنه را بررسی کرده‌ام و به این پرداخته‌ام که همه این‌ها در اتاق‌های فکر «آمریکا» و «انگلیس» برنامه‌ریزی می‌شد. 

دوره سوم نیز جریان نفوذ بود که بعد از فتنه 88 و پس از شکست در 9 دی شکل گرفت و هنوز هم ادامه دارد؛ آن‌ها عوامل خود را در ساختار دولت نفوذ می‌دهند و امروز هم دم خروس پیدا و مشخص شد که در مذاکرات هسته‌ای ما تعدادی از جاسوسان آمریکایی نفوذ کرده‌ بودند. دشمنی آن‌ها با شیوه‌های مختلف ازلحاظ سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی وجود دارد و هرچند در حوزه سیاسی و فرهنگی شکست‌خورده‌اند ولی حوزه اقتصادی مانده و هنوز جنگ در این حوزه ادامه دارد.

*در دوران دولت موقت نیازی به نفوذ نبود

فارس: به نفوذ اشاره کردید. انقلاب چقدر درگیر نفوذ و نفوذی شده است؟ اگر بخواهید به یک سیر تاریخی در این زمینه بپردازید، به چه نکات برجسته‌ای اشاره می‌کنید؟

محمدی: نفوذ در هر دوره‌ای با اهداف متفاوت آغاز می‌شود. در دوره اول، هدف دشمنان این بود که کارگزاران، دولتمردان و نخبگانی سرکار بیایند که با آن‌ها هم‌نظر هستند. زمانی که دولت موقت سرکار آمد و دکتر کریم سنجابی وزیر خارجه شد، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت «ما با انتصاب کریم سنجانی به وزارت خارجه آسوده‌خاطر شدیم». لذا دولت موقت به‌طورکلی یک خط گرایش و باور به آمریکا داشت و نیازمند نفوذ نبود و اشغال لانه جاسوسی آن‌ها را رسوا کرد.

در همین دولت اسناد بسیاری نشان می‌داد که عواملی چون امیر انتظام، ناصر میناچی، یزدی و... که در بسیاری از مراکز حساس و مهم حضور داشتند، نفوذی درآمدند و بعدها معلوم شد کُد داشتند. فلذا در دوره بعد سعی کردند که بنی‌صدر را بخرند و خریدند؛ اسنادش هم بیرون آمد که حتی از CIA حقوق می‌گرفت.

نفوذ از طریق سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در مرحله بعدی بود و کسانی چون کشمیری، فخاری و کلاهی نفوذ کردند، به‌طوری‌که امام جماعت مسجد نخست‌وزیری هم کشمیری را باور کرده بود. آن موقع ساختار امنیتی خاصی در کشور حاکم نبود زیرا انقلاب اتفاقی به‌یک‌باره رخ داد و ما آمادگی آن را نداشتیم که کشور را با افرادی کاملاً مورد اعتماد اداره کنیم؛ بنابراین نفوذ از آن دوره شروع شد و ادامه یافت ولی پس از اشغال لانه جاسوسی با اسنادی که ازآنجا خارج شد، ضربه سختی خوردند.

حتی پیش از انقلاب و در ماجرای ملی شدن صنعت نفت هم رد پای نفوذ را می‌بینیم و بعداز انقلاب در آغاز جنگ هم شاهد نقش نفوذی‌ها هستیم که همواره درصدد طراحی نفوذهایی برای از پای درآوردن نظام و حرکت نهضت اسلامی بودند.

*حضور مردم عامل شکست دشمن

کودتای ساده‌ای در مصر اتفاق افتاد و محمد مرسی را از کاخ ریاست جمهوری به زندان فرستاد و السیسی را به قدرت رساند ولی در کشور ما چیزی که همواره منجر به شکست دشمن شده، حضور مردم است. بازرگان می‌خواست که مردم از صحنه بیرون بروند و حتی وقتی نخست‌وزیر شد به تلویزیون رفته و گفت از مردمی که انقلاب کردند و همچنین از روحانیتی که رهبری انقلاب را بر عهده داشتند، ممنونیم ولی مردم به خانه‌هایشان و روحانیت به حوزه، مدرسه و مسجد بروند و بگذارند ما تکنوکرات‌ها کشور را اداره کنیم.

فارس: مثل دوران مشروطه.

محمدی: بله در جریان مشروطه هم همین‌طور بود و امثال شیخ فضل‌الله‌ نوری انقلاب کرده و نهضت راه انداختند ولی نهایتاً میرزا ملکم‌خان‌ها قدرت را در دست گرفتند.

* نهضت آزادی بعد از شاه به دنبال لیبرال کردن کشور بود

فارس: البته نهضت آزادی هم تمایلی به سرنگونی پهلوی نداشت و می‌خواستند ضمن حضور شاه، زمام امور را در دست بگیرند.

محمدی: یکی دو ماه قبل از انقلاب، محمدرضا شاه، بازرگان و کریم سنجابی را نزد خود دعوت و در این خصوص با آن‌ها گفت‌وگو کرد که «اگر موافقت خمینی را بگیرید، من هم نخست‌وزیری را به شرطی به شما می‌دهم که در مسند سلطنت بمانم ولی دخالتی در مسائل نداشته باشم». هردو (بازرگان و سنجابی) به نوفل‌لوشاتو رفتند و من اتفاقاً همان موقع نوفل‌لوشاتو بودم. خدمت امام رسیدند ولی امام حاضر نشد هیچ‌کدام را بپذیرد، مگر اینکه اعلام کنند سلطنت غیرقانونی و انقلاب، بر پایه ایدئولوژی اسلامی است. 

سنجابی خیلی زود به رأی امام تمکین کرد ولی بازرگان اصرار می‌کرد که امام اجازه دهد شاه بماند و سلطنت کند نه حکومت. نظر بازرگان این بود که از طریق مجلس به قدرت برسند. امام از بازرگان سؤال کردند که چقدر تضمین می‌دهی شاه اجازه برگزاری چنین انتخابات آزادی را بدهد؟ بازرگان گفت هیچ تضمینی نمی‌دهم؛ ولی خطاب به امام اصرار می‌کرد که شما 15 سال در کشور نبودید و شاه خیلی خطرناک است، با شدت برخورد کرده و خون راه می‌اندازد. امام در جواب فرمودند «شاه باید برود». لذا بازرگان حاضر نشد مانند سنجابی صحبتی درباره غیرقانونی بودن سلطنت مطرح کند. این افراد تلاش زیادی در این باره کردند اما کاری از دستشان ساخته نبود. آن‌ها سعی کردند حالا که شاه رفته و انقلاب پیروز شده است، سیستم و نظام بعد از شاه را لیبرال و ملی‌مذهبی کنند که البته موفق هم نشدند و به‌طورکلی می‌توان گفت آن‌ها اعتقادی به رفتن شاه نداشتند.

فارس: آقای محمدی مسیر گفت‌وگو به دولت موقت و نهضت آزادی رسید اگر درباره نگاه دولت موقتی‌ها پیرامون موضوع رفراندوم و مجلسس موسسان هم بفرمائید قطعا برای خوانندگان جذابیت دارد.

محمدی: در این مورد چند مسئله مطرح بود که اولینِ آن رفراندوم جمهوری اسلامی است. بازرگان اصرار داشت که باید عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را به کار ببریم و حتی از عبارت «دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی» استفاده می‌کردند که با عکس‌العمل خیلی شدید امام مواجه شدند و امام فرمودند «من به جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رأی می‌دهم».

حضرت امام (ره) این تصمیم خود را تحلیل هم کرد و فرمود که اگر بخواهید واژه دموکراتیک را اضافه کنید، یعنی نه جمهوری‌اش و نه اسلامی‌اش دموکراتیک است و چرا باید از غرب چیزی وارد کنیم درحالی‌که هم جمهوری دموکراتیک است به این معنا که حکومت مردم است و هم اسلامی‌اش حکومت مردم است؛ بنابراین در این مسئله ناکام شدند.

کار دیگری که درصدد اجرایش بودند این بود که مجلس مؤسسان قانون اساسی را با قانون اساسی قبلی ارتباط دهند؛ بر همین اساس مجموع نمایندگان مجلس شورا و سنا که حدود 320 نفر بودند باید درباره قانون اساسی تصمیم می‌گرفتند. حضرت امام این مسئله را هم نقص کرده و فرمودند عنوانش باید «مجلس خبرگان قانون اساسی»، تعدادش 75 نفر و اعضایش متشکل از روحانیت باشد چون وقتی می‌خواهیم جمهوری اسلامی ایجاد کنیم، یک آدم لائیک چگونه می‌تواند در این موردنظر دهد؟ بااین‌وجود، تعدادی از آن‌ها اعم از ساعد مراغه‌ای، بنی‌صدر و سحابی انتخاب شدند.

مسئله دیگر پیش‌نویس قانون اساسی بود که به این مجلس فرستادند. خیلی جالب بود که در این پیش‌نویس، چیزی به نام ولی‌فقیه از اساس وجود نداشت بلکه نوعی ریاست بود که درآن‌ همه اختیارات بر عهده رئیس‌جمهور گذاشته‌شده بود. مجلس خبرگان براساس اصل ولایت‌فقیه، قانون اساسی را تصویب کرد. دولت موقت این را هم تحمل نکرد و توطئه‌ انحلال مجلس سابق را به راه انداخت.

مدتی که امام به مجلس خبرگان فرجه دوماهه داده بودند، بهانه دولت موقت این بود که خبرگان نتوانستند وظیفه خود را انجام دهند و بحث انحلال از مجلس خبرگان را مطرح کردند. انحلال مجلس خبرگان مصوبه هیئت‌وزیرآن‌هم شد ولی چون جرأت نمی‌کردند بدون اجازه امام این مصوبه را مطرح کنند، بازرگان نزد امام رفت و مطرح کرد. امام هم به‌شدت برخورد کرد و فرمودند «شما بیخود کردید و چه‌کاره هستید که چنین تصمیمی گرفته‌اید»؟ و این‌گونه بود که مانع انحلال مجلس خبرگان شدند.

*دولت موقت معتقد بود که دشمن اصلی ما شوروی است

مسئله دیگر سیاست خارجی بود. دولت موقت به‌شدت اعتقاد داشت که دشمن اصلی ما شوروی است و بدون تکیه‌بر آن نمی‌توانیم کاری کنیم، بنابراین باید پل‌های بین خود و آمریکا را دوباره مرمت کرده و با حمایت آمریکایی‌ها در برابر شوروی بایستیم؛ البته این کار را به‌صورت مخفیانه هم دنبال می‌کردند که اسناد آن نیز پس از اشغال لانه جاسوس برملا شد.

مصادیق خیلی زیاد است که نشان می‌دهد دولت موقت چه اهدافی را دنبال می‌کرد و برای مثال به‌جای اصل نه شرقی نه غربی، موازنه منفی دوران مصدق را مطرح می‌کردند.

* امام تا آخر معتقد بود که آمریکا شیطان بزرگ است

فارس: به تعامل و بازسازی رابطه با آمریکا اشاره کردید. بعد از رحلت امام (ره) در همین سال‌های اخیر، ادعاهایی مبنی بر تلاش امام برای برقراری رابطه مجدد با آمریکا مطرح‌شده است. این را چقدر با واقعیات منطبق می‌دانید؟

محمدی: چنین چیزی مطلقاً درست نیست و نمی‌توانید یک نمونه هم پیدا کنید که حضرت امام نسبت به آمریکا نظر مثبت داشته باشند. فرمایش امام این بود که تا آمریکا آدم نشود نمی‌توان با او رابطه برقرار کرد. آدم نشود هم به این معنی است که از سیاست‌ و خوی استکباری خود دست بردارد. وقتی گورباچف لگد محکمی به‌نظام سوسیالیستی زد، امام با او صحبت کرد و گفت مواظب باش که به سمت کاپیتالیسم نروی؛ بنابراین امام تا آخر معتقد بود که آمریکا شیطان بزرگ است و هرچه فریاد داریم باید بر سر آمریکا بزنیم و مطلقاً اعتقادی به بهبود روابط با آمریکا نداشت. این آمریکا بود که رابطه خود را با ایران پس از اتفاق لانه جاسوسی قطع کرد و امام گفت اگر آقای کارتر یک کار خوب کرده باشد همین قطع رابطه با ایران است.

*عده‌ای معتقد بودند که باید شاه را سرنگون کنیم تا به‌جایش بنشینیم

بنابراین درمجموع می‌توان گفت حضرت امام (ره) هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی نظر مساعدی به آمریکا نداشت، ولی کسانی همچون مرحوم هاشمی رفسنجانی که اطراف امام بودند، سعی در برقراری رابطه داشتند. مثلاً مرحوم هاشمی می‌گفت باید رابطه‌مان را با آمریکا برقرار کنیم. این حرف‌ها براثر تغییر و تحولاتی است که در افراد انقلابی به وجود آمده و نگاهشان از یک نگاه انقلابی تغییر کرده است. 

در مقاله‌ای بانام «ما انقلاب کرده‌ایم که حکومت کنیم» به‌طور تفصیلی به بررسی این مسئله پرداخته و گفته‌ام که در جامعه ما چپ، راست، اصلاح‌طلب و اصولگرا دیگر معنا ندارد؛ و در حال حاضر ما 2 گروه داری که یکی از آن‌ها انقلابی‌هایی هستند که معتقدند این انقلاب زمینه‌ساز ظهور آقا امام زمان (عج) است و جنگ ما با استکبار تا ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت. گروهی نیز برعکس، معتقدند انقلاب کردیم که به قدرت و حکومت برسیم و شاه را سرنگون کنیم و به‌جایش بنشینیم؛ فلذا نگاهشان محدود و دنیوی است. طبیعتاً وقتی این گروه بخواهد حکومت کند باید با آمریکا راه بیاید و حتی شاهد هستیم که آقای روحانی چندی پیش در صحبتی صراحتاً به‌طور علنی گفت که ما انقلاب کردیم که به جمهوری اسلامی برسیم و رسیدیم؛ دیگر نباید به عقب برگردیم. 

*عده‌ای خود را صاحب‌علّه انقلاب می‌دانند

علت اینکه خیلی از نخبگان، دولتمردان و سیاست‌مداران اول انقلاب اکنون به چنین دیدگاه‌هایی رسیده‌اند این است که خود را صاحب‌علّه انقلاب می‌دانند و حق خود و خانواده خود می‌بینند که در قدرت باقی بمانند.

فارس: آقای دکتر لطفاً درباره علل رویش‌‌ها و ریزش‌ها بگوئید، از نگاه شما بیشتر شاهد رویش در عرصه انقلاب بوده‌ایم و یا ریزش؟

محمدی: باید انقلاب را یک دوی ماراتن ببینیم. دوی ماراتن، دوی استقامت است و انتها ندارد. توقع و توان افراد نیز باهم متفاوت است، فلذا در این مسیر عده‌ای خسته می‌شوند، می‌بُرند و جزء ریزش‌های انقلاب می‌شوند. عموماً هم این ریزش‌ها بین نخبگان است نه مردم عادی. اما رویش‌های ما در میان جوانان و توده‌های مردم است که هیچ تعهد و قیدی به اینکه در قدرت بمانند یا نمانند در آن‌ها نیست چون منافعی ندارند. ولی وقتی زندگی بهتری را برای خود ایجاد کرده و علقه‌هایی پیدا کنیم بار سنگین‌تر می‌شود و مثل حججی‌ها نیستیم که از همه آلاف و الوف این دنیا دل کنده باشیم. طبیعتاً کسانی که در عرصه انقلاب خود را ذینفع می‌بینند، جزء ریزش‌ها می‌شوند و به‌جایی می‌رسند که حتی انقلاب را هم انکار می‌کنند.

شاهدیم کسانی که «سوپر انقلابی» بودند، امروز می‌گویند اشتباه کردیم که انقلاب کردیم. این پدیده چیزی طبیعی است و در صدر اسلام هم بوده است و در آینده هم خواهد بود.

* نفسانیت عامل پشیمانی «سوپر انقلابی‌‌ها»

فارس: این سوپرانقلابی‌ها از تندروی‌های خود پشیمان شده‌اند و یا از اصل انقلاب پشیمان‌اند؟

محمدی: ذات افراط‌گرایی همین است که معمولاً کسانی که افراط می‌کنند، پس از این افراط به تفریط می‌رسند. این آقایان ابتدا مبانی درستی نداشتند و فقط براساس احساسات رفتار می‌کردند. مثلاً کسانی چون اکبر گنجی که معروف به «اکبر پونز» بود زیرا با کراواتی‌ها برخورد تندی می‌کرد و به پیشانی افراد پونز می‌زد. تنها این نیست و افراد بسیاری از این دست هستند چون تحت تأثیر عوامل مختلف تغییرات و تحولاتی در افراد شکل می‌گیرد. سوپر انقلابی‌ها وقتی به قدرت و خواسته‌هایشان نمی‌رسند پشیمان می‌شوند. آقای منتظری 5 جلد کتاب در مورد ولایت‌فقیه نوشت ولی وقتی عزل شد و دید که نمی‌تواند به‌جایگاه ولایت‌فقیهی برسد، اعلام کرد من از 30 سال مبارزات خود پشیمان هستم؛‌ چون نگاه نفسانی هم به این جایگاه داشت و خواسته‌هایش تأمین نشده بود.

بنابراین عوامل مختلفی در به وجود آمدن این پشیمانی وجود دارد. برای مثال جای برخورد تندی با این افراد می‌شود و چون تحمل ندارند، از کل انقلاب پشیمان می‌شوند؛ یا علقه‌هایی پیداکرده و خانواده‌هایشان رویشان اثر می‌گذارند. نمی‌شود گفت که فقط یک عامل در این تغییرات مؤثر است چون عوامل مختلفی وجود دارد که باید جداگانه بررسی شود.

*انقلاب، نادرترین و متکامل‌ترین نوع دگرگونی است

فارس: به علل شکل‌گیری انقلاب اسلامی اشاره کردید لطفاً بفرمائید خروش مردم ایران در مقابل رژیم شاهنشاهی «انقلاب» بود یا «براندازی»؟ همچنین یک مقایسه تاریخی با انقلاب‌های دیگر مثل انقلاب فرانسه داشته باشید؟

محمدی: ابتدا باید انقلاب را تعریف کنیم. متأسفانه علی‌رغم اینکه انقلاب واژه‌ای مقدس است، هر تغییر سیاسی و اجتماعی را انقلاب می‌نامند درحالی‌که ما 6 نوع دگرگونی داریم که کودتا، رفرم، شورش، نهضت ضد بیگانه و تجزیه‌طلبانه و نهایتاً انقلاب این 6 نوع را شامل می‌شود. انقلاب، نادرترین و متکامل‌ترین نوع دگرگونی است که اگر بخواهیم در این تقسیم‌بندی مشخص کنیم شاید بتوانیم با مقداری اغماض در تمام تاریخ 6 انقلاب را نام ببریم.

انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین، انقلاب کوبا، انقلاب اسلامی ایران و انقلاب نیکاراگوئه این 6 انقلاب را شامل می‌شود. حتی انقلاب مشروطه، الجزایر و آمریکا هم انقلاب نیستند. انقلاب مشروطه یک رفُرم بود؛ یعنی سلطنت مستبدی به سلطنت مشروطه تبدیل شد که خود مظفرالدین شاه هم آن را امضاء کرد. یا انقلاب الجزایر از سوی بیگانه بود و هنوز در آنجا فرهنگ فرانسوی را با تمام وجود می‌شود حس کرد. یکی از دلایل عظمت انقلاب اسلامی این است که انقلاب ما مردمی‌ترین انقلاب بود.

*دلیل عظمت انقلاب اسلامی مردمی بودن آن است/ اگر انقلاب فرانسه را کبیر بنامیم، انقلاب اسلامی را «انقلاب اکبر» است

به انقلاب فرانسه، انقلاب بورژواها می‌گویند یعنی طبقه 20 درصدی جامعه انقلاب کردند، یا به انقلاب روسیه انقلاب کارگران و سربازان می‌گویند و یا انقلاب چین را انقلاب کشاورزان می‌نامند. همچنین انقلاب کوبا را انقلاب چریک‌ها می‌دانند، اما انقلاب اسلامی مردمی‌ترین انقلاب است که بدیل آن وجود ندارد.

علت اینکه انقلاب اسلامی توانست همه مشکلات بعدی را حل کند حضور مردم بود و از طرفی هم‌مکتبش با قدمتی 1400 ساله در رگ و خون مردم ریشه دوانده بود. انقلاب فرانسه از دیدگاه من کبیر نیست چون اگر آن انقلاب را کبیر بنامیم، باید انقلاب اسلامی را «انقلاب اکبر» نامید.

*انقلاب اسلامی ناشناخته بود و تمام نظریات را به چالش کشاند

خانم «تدا اسکاچ‌پول» نظریه‌پرداز مربوط به انقلاب‌ها، نظر جالبی درباره انقلاب اسلامی دارد. او قبل از انقلاب می‌گوید «انقلاب‌ها می‌آیند، ساخته نمی‌شوند» و طبق این نظریه بر این باور است که وقتی دولت‌های حاکم ضعیف می‌شوند، به‌خودی‌خود انقلاب صورت می‌گیرد و اگر ضعیف نشوند هیچ‌وقت انقلاب رخ نمی‌دهد. همین خانم اسکاچ‌پول وقتی پیروزی انقلاب را مشاهده می‌کند، می‌گوید «من در مورد انقلاب ایران اشتباه کردم چون این انقلاب نیامد، بلکه ساخته شد و آن‌هم با خون هزاران شهید». همچنین می‌گوید «مردمی‌ترین انقلاب جهان، انقلاب ایران است». جالب اینکه انقلاب اسلامی همه نظریات را به چالش کشاند و نشان داد که این پدیده از هر نظر نوظهور و برای اندیشمندان غربی ناشناخته است.

* امام موسی‌صدر به توصیه امام به لبنان رفت

فارس: آقای محمدی به حوزه بین‌الملل رسیدم، باتوجه به تشکیل شاخه‌های خارجی نهضت، تحلیل شما از شیوه مبارزاتی امام موسی‌صدر چیست؟

محمدی: آنچه ما از امام موسی صدر می‌دانیم این است که ایشان به توصیه حضرت امام به لبنان رفت تا نه‌تنها مردم محروم شیعه در این منطقه را احیا کند بلکه بین گروه‌های و فرق مختلف شیعه، سنی، مسیحی و دروزی تفاهم ایجاد کند و ایجاد نهاد حمایت از محرومان نخستین اقدام ایشان بود  چراکه شیعیان در آن زمان ازلحاظ اقتصادی و فرهنگی در وضعیت خوبی قرار نداشتند.

فارس:‌ یعنی بیشترین تلاش امام موسی صدر درچه حوزه‌ای بود؟

محمدی: بیشترین تلاش‌های امام موسی صدر درباره شیعیان بود و شکل‌گیری حزب‌الله - که امروزه می‌تواند به‌عنوان بزرگ‌ترین قدرتمند در منطقه عمل کند - ناشی از تعالیم امام موسی صدر است؛ تشکیل جنبش امل که یک رویکرد نظامی داشت و ایجاد مجلس اعلای شیعیان از دیگر اقدامات بی‌بدیل امام موسی صدر در لبنان است که علاوه بر جلوگیری از بروز جنگ‌های داخلی باعث بهبود روابط شیعیان با اهل سنت و مسیحیان در لبنان شد بنابراین می‌توان گفت که امام موسی صدر نقش بسیار مهمی را بر عهده داشت.

*امام خمینی (ره) پدر مقاومت

فارس: بنابراین با این تعاریف شما می‌توان امام موسی صدر را پدر مقاومت دانست؟

محمدی: تردیدی نیست که امام موسی صدر ازلحاظ مقاومت در منطقه پیش‌قراول بود و واقعاً در لبنان نقش پدری داشت اما امام خمینی (ره) را باید پدر مقاومت دانست زیرا این جریان پس از انقلاب اسلامی در منطقه ایجاد شد و با نگاهی واقعی باید آن را مولود انقلاب اسلامی دانست.

فارس: شما درباره ربایش ایشان اطلاعاتی دارید؟

محمدی: امام موسی صدر تقریباً 4 ماه قبل از پیروزی انقلاب در سفر به لیبی ناپدید شدند و دیگر خبری از ایشان نیست.

فارس: آیا می‌توان ربوده شدن ایشان را طرح صهیونیست‌ها دانست؟

محمدی: این را نمی‌دانم اما ربوده شدن ایشان به دلیل دیوانگی معمر قذافی بود، قذافی درحالی که امام موسی صدر میهمان لیبی بود او را سر به نیست کرد و هنوز اخباری که از ایشان مطرح می‌شود صد درصد درست و کامل نیست که چرا و چگونه این شرایط پیش آمد و ازاین‌رو امیدی به بازگشت ایشان نیست و اگر بود بعد از آزادی لیبی آثاری از امام موسی صدر پیدا می‌شد، لذا می‌توان این احتمال را داد که امام موسی صدر به‌صورت مخفیانه به‌وسیله خود قذافی کشته‌شده است.
 

فارس: لطفاً بفرمائید آیا این ادعا که می‌توان خروش ملت ایران در مقابل رژیم شاهنشاهی را که منجر به تحقق انقلاب اسلامی شد را براندازی بدانیم درست است؟

محمدی: طبیعتاً اولین هدف هر انقلاب سقوط نظام حاکم است، ولی این سقوط در کشورهای دیگر به علت ضعفی است که در حکومت وجود دارد. هدف انقلاب اسلامی نیز براندازی بود ولی شاه به‌عنوان نماینده استکبار و سلطه مورد هدف بود و در این رابطه همه دنیا به کمک نظام سلطه آمدند. از مرداد 1357، نهادهای اطلاعاتی آمریکا یعنی سازمان CIA و DIA گفته بودند که رژیم شاه تا 10 سال آینده کاملاً سرپا است و شرایط ایران نه‌تنها انقلابی نیست بلکه وضعیت قبل از وقوع یک انقلاب نیز بر ایران حاکم نیست ولی چند ماه بعد، رژیم پهلوی سقوط کرد.

*امام هر پیشنهاد براندازانه تندی را رد می‌کرد

البته امام در همان 15 خرداد 1342، هر پیشنهاد براندازانه تندی را رد کردند. عده‌ای از افسران ارتش گفتند ما می‌توانیم کودتا کنیم ولی امام رد کردند. عده‌ای گفتند ما می‌توانیم شاه را ترور کنیم و باز امام رد کرد. سازمان مجاهدین خلق هم گفته بود می‌توانیم جنگ مسلحانه راه بی‌اندازیم که باز امام ضمن رد این اقدام فرمودند «تنها کاری که می‌توانید بکنید، این است که مردم را آگاه کنید و اگر آگاه کنید خودشان قیام خواهند کرد چون براندازی بدون خواست مردم به‌جایی نمی‌رسد». حضرت امام می‌خواست شاه را با قیام و انقلاب عمومی مردمی سرنگون کند و همین‌طور هم شد؛ یعنی نه با کودتا و نه با ترور بلکه کار به‌جایی رسید که شاه در تلویزیون گفت من صدای انقلاب را شنیدم ولی مردم گفتند دیگر دیر شده است. 

*اگر از موضع قدرت وارد مذاکرات شویم هرگز شکست نمی‌خوریم

فارس: به مذاکره اشاره داشتید. بعداز انقلاب، شاهدیم که ما مذاکرات متعددی با کشورهای مختلف ازجمله آمریکا داشتیم و به عقیده برخی کارشناسان در برخی از این مذاکرات‌ها نتیجه مطلوبی که به دنبالش بودیم را به دست‌نیاورده‌ایم، نگاه شما در این باره چیست؟

محمدی: اگر ما از موضع قدرت در مذاکرات وارد شویم هرگز شکست نمی‌خوریم. نکته دوم این است که در مذاکرات بین‌المللی، عنصر مافوق بین‌المللی وجود ندارد که بتواند توافقات را اجرایی کرده و به حسن اجرای آن ناظر باشد.

فارس: مثلاً مذاکرات الجزایر 

محمدی:‌ در مذاکرات الجزایر ما شکست نخوردیم و باید ببینیم اهرم‌هایی که در اختیار داشتیم و آمریکا در اختیار داشت در مقابل چه چیزی بود. ما جز 52 گروگان چیز دیگری نداشتیم و آن‌ها هم چون جنگ شروع‌شده بود، در موضع ضعف بودند. از طرفی هم آمریکا اموال و دارایی‌های ما را در اختیار داشت و به دلیل فشار جنگ، نیاز به قطعه برای سلاح‌های خود داشتیم. نتیجه هر مذاکره‌ای ضرورتاً به کمال مطلوب و ایده آل یک‌طرف منتهی نمی‌شود و باید به تفاهمی بینابین رسید. درست است که نتوانستیم اموال شاه را برگردانیم و خیلی از قطعات نظامی خود را باز پس گیریم ولی توانستیم حداقل بیش از 10 میلیارد دلار پول‌های نقد و کالاهای غیرنظامی خود را تحویل بگیریم ولی براساس تکنیک عدم اعتماد به هم عمل کردیم؛ یعنی دقیقاً زمانی که این 52 گروگان در فرودگاه مهرآباد حضور داشتند و قرار بود وارد هواپیما شده و به کشورشان بروند، اجازه ندادیم آزاد شوند مگر اینکه پول‌ها به حساب‌های ما منتقل شود. درست زمانی که اعلام کردند پول‌ها به‌حساب منتقل‌شده، اجازه ترخیص به آن‌ها دادیم.

جریان جیسون رضاییان نیز به همین شکل بود و تا زمانی که یک میلیارد و 700 میلیون دلار پول نقد را به ما تحویل ندادند، اجازه آزادی‌اش را ندادیم. در جریان برجام متاسفانه از موضع ضعف و انفعال برخورد کردیم. وقتی رئیس‌جمهور قبل از مذاکرات می‌گوید وضع اقتصادی ما ازآنچه فکر می‌کردم بدتر است، یا می‌گوید همه آب‌وهوای ما به رفع تحریم‌ها بستگی دارد، یا ظریف می‌گوید آمریکا می‌تواند با یک بمب سیستم دفاعی ما را نابود کند، نتیجه‌ای بهتر از این نمی‌شود گرفت. صراحتاً گفتند هر قراردادی بهتر از عدم انعقاد قرارداد است و این به این معنا است که دست‌بسته سراغ دشمن برویم. بعد همه‌چیز را دادند و به توصیه رهبر انقلاب که فرموده بودند باید پایاپای حرکت کنید، توجه نکردند. راکتور اراک به آن وضعیت دچار شد و سانتریفیوژها را از 20 هزار به 300 عدد کاهش دادند. پس‌ازاینکه به تعهدات خود کاملاً عمل کردند، به آمریکا می‌گویند باید به تعهداتت عمل کنی؛ آمریکا هم طبعاً می‌گوید شما که همه‌چیز را داده‌اید! من در مقابل چه چیزی تحریم‌ها را بردارم؟

* با دشمن هم می‌شود مذاکره کرد ولی با دست پر و با قدرت

درواقع اصل مذاکره غلط نیست و با دشمن هم می‌شود مذاکره کرد ولی اولاً با دست پر و ثانیاً با قدرت. پیدا شدن چند جاسوس دشمن در مذاکرات، نشان از فشل بودن تیم مذاکره‌کننده است.

فارس: عده‌ای این را مطرح می‌کنند که مذاکره باید در رأس ابزارهای دیپلماتیک ما باشد و بر این تأکید دارند که عدم مذاکره به انزوای بین‌المللی خواهد انجامید. به نظر شما مذاکره تنها ابزار خروج از انزوای بین‌المللی است یا مؤلفه‌های دیگری هم می‌تواند تأثیرگذار باشد؟

محمدی: به نظرم مذاکره چیزی نیست که از آن بترسیم، ولی به شَرطِها و شٌروطِها. مذاکره از موضع قدرت، عدم اعتماد به دشمن و استفاده از اهرم‌های در اختیار به‌منظور ضمانت مذاکره سه اصلی است که باید در هر مذاکره‌ای به کار ببندیم.

*اگر عنصر تحریم از کار می‌افتاد آمریکا با ما کنار می‌آمد

بارها از من سؤال شده که اگر تو به مذاکره می‌رفتی چه‌کار می‌کردی؟ جوابم این است که یا اهرم‌های قدرت ایجاد می‌کردم و یا اهرم‌های قدرت طرف مقابل را از کار می‌انداختم. مثلاً الآن تنها اهرمی که آمریکا در اختیار دارد و هرروز به کار می‌گیرد، «تحریم» است. اگر این تحریم‌ها را تبدیل به فرصت کرده و اقتصاد مقاومتی را به اجرا درآوریم به‌خودی‌خود این اهرم قدرت از کار می‌افتد و آن موقع خواهید دید خود آمریکا پیشنهاد می‌دهد که تحریم‌ها را برمی‌دارم و با شما کنار می‌آیم. باید دیپلمات‌های ما شجاع، آگاه و قدرتمند باشند. معمولاً مذاکرات بین‌المللی مراحلی دارد و زمانی به مذاکره بین مسئولین دولتی می‌رسد که قبلاً دیپلمات‌های رده 2 مذاکره کرده باشند تا از مذاکره نتیجه‌ای حاصل شود؛ نه اینکه او حرف خود و ما هم حرف خود را بزنیم و نتیجه مطلوب را نگیریم.

فارس: بعد از 40 سال از انقلاب ما مدل مذاکراتی بومی داریم که مذاکراتمان در زمین تعریف‌شده طرف مقابل نباشد؟ و آیا دستگاه دیپلماسی ما چنین مدلی را تدوین کرده است؟ 

محمدی: بله؛ من خودم در دفتر خدمات وزارت خارجه یا زمانی که معاون وزارت دفاع بودم، مذاکرات متعددی با آمریکایی‌ها داشتم ولی این مذاکرات توأم با شناخت آمریکا، شناخت نقاط ضعف این کشور و شناخت ظرفیت‌ها و ابزارهای خودمان بود. مثلاً در مورد قراردادهای قبل از پیروزی انقلاب مذاکرات متعددی داشتیم، ولی حرفه‌ای برخورد می‌کردیم. ابتدا نقطه‌ضعف طرف مقابل را بررسی می‌کردم و ثانیاً تلاش می‌کردم تا نقطه‌ضعف خود را هم شناسایی و سپس رفع کنم؛ نه اینکه درصدد برملا کردن آن باشم. ثالثاً این را بررسی می‌کردم که کجا می‌توانیم فصل مشترک و توافق داشته باشیم. مثلاً همواره دادگاه را به‌عنوان شمشیر داموکلس بالای سر آمریکایی‌ها می‌گرفتم که اگر توافق نکنند، علیه‌شان طرح دعوا کنیم و موفق هم بودم. چرتکه می‌انداختم که الآن اگر سر این مبلغ موافقت کنیم خیلی بهتر از این است که صبر کنیم تا 10 سال دیگر چیزی در دادگاه نصیب ما شود؛ بنابراین مذاکره‌کننده باید حرفه‌ای باشد. در همه مذاکراتی که با آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها داشتم، نتیجه حاصل شد.

فارس: نمونه‌ای می‌توانید از این مذاکرات ذکر کنید؟

محمدی: در مورد مسئله تانک شیر با انگلیس و درباره هلی‌کوپترهای بِل با آمریکایی‌ها مذاکره کردم و از آن‌ها پول‌هایی که داده بودیم را گرفتم. همچنین طی مذاکراتی، قطعاتی برای برخی سلاح‌ها گرفتم و این ناو خارک که اکنون هم موجود است، نتیجه مذاکراتی است که من داشتم. برای مثال روزی که می‌خواستم به خاطر تانک شیر وارد مذاکره شوم، انگلیسی‌ها مدعی بودند که 30 میلیون دلار طلبکارند ولی وارد مذاکره شدم و اثبات کردم که نه‌تنها 30 میلیون دلار طلبکار نیستند بلکه صدها میلیون پوند بدهکارند. نهایتاً رقم به 300 میلیون پوند رسید که نظرم این بود که باید بگیریم ولی من از آن مسئولیت کنار رفتم. بعداً به دادگاه رفتیم و در آنجا طرح دعوا کردیم. در مورد همین مسئله تانک‌های شیر یا چیفتن اخیراً مطرح شد که 550 میلیون پوند از انگلیس طلبکار هستیم.

مذاکره و مصالحه جرأت می‌خواهد، چون معمولاً می‌گویند اگر تو مصالحه نمی‌کردی می‌توانستی در دادگاه خیلی بیشتر از این وصول کنی که البته قابل‌اثبات هم نیست. خاطرم هست آن‌قدر در این مذاکرات پول گرفتم که میرحسین موسوی می‌گفت «توداری کم‌کم بودجه ما را تأمین می‌کنی».

*وقتی سیاست در واگذاری باشد، نیازی به افراد قوی در مذاکرات نیست

فارس: متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد حضور برخی نفوذی‌ها در جریان مذاکرات بودیم که به هرحال برخی از آن‌ها پس از شناساسی به مردم هم معرفی شدند؛ درنهایت به عقیده شما عنصر نفوذ به چه میزان در تغییر مسیر مذاکرات اثرگذار است؟ 

محمدی: وقتی سیاست در واگذاری باشد، طبیعتاً نیاز به افراد قوی در مذاکرات نیست و هرکسی هم خود را «أنا رجل» می‌داند. آقای دری اصفهانی در زمان مسئولیت بنده در دفتر خدمات حقوقی بین‌المللی وزارت خارجه بود، ولی خیلی راحت فهمیدیم که قابل‌اعتماد نیست.

فارس: یعنی دقیقاً چه زمانی؟

محمدی: سال‌های 60 و 61. 

*دری اصفهانی چون مشکوک بود هم از وزارت خارجه و هم از وزارت دفاع عذرش را خواستند

فارس: ماجرا از چه قرار بود؟

محمدی: ایشان حسابدار قسم‌خورده‌ای در سازمان «کوپر» بود. سازمان کوپر یک سازمان بین‌المللی در مورد تائید اعتماد سازمان‌های اطلاعاتی است. ما این فرد را شناسایی کردیم و درنتیجه عذرش را خواستیم. بعدازآن به وزارت دفاع آمد و هرچند من آن موقع در آنجا نبودم ولی اطلاع دارم که آنجا هم عذرش را خواستند چون مشکوک بود. سعی می‌کردیم که سیستم اطلاعاتی ما بر روی نیروها اشراف داشته باشد. یادم است که به شهید رجایی گفتم هرکس که از خارج آمده، حتی من را باید مراقبت و بررسی کنید.

فارس: یعنی دوتابعیتی‌ها؟ 

محمدی: هم دوتابعیتی‌ها و حتی کسانی که آنجا درس‌خوانده‌اند، چون خطر اینکه خریده شده باشند، غرب‌زده و یا نفوذی باشند وجود دارد. من به دفتر خدمات حقوقی بین‌المللی که رفتم، 3 ساواکی و چند فراماسونر را شناسایی و بیرون کردم. آن زمان خسرو تهرانی معاون اطلاعات بود و هنوز وزارت اطلاعات تشکیل نشده بود. باید مراقبت کنیم، نه اینکه همه‌چیز رها و یِلخی بوده و بی‌اعتنا باشیم.

اگر مراقبت نشود، دشمن هم پول خرج می‌کند و هم راحت می‌تواند نفوذ کند ولی در این مورد خیلی ناشی عمل شده است؛ فلذا طبیعی است که چنین وقایعی به وجود بیاید و آقایان در مذاکرات خوب برخورد نکنند.

*تازمانی که نفت را به دلار بفروشیم در دوگانه امضا یا عدم امضای کنوانسیون‌های بین‌المللی خواهیم ماند

فارس: آقای محمدی؛ در مورد کنوانسیون‌های بین‌المللی هم مطرح می‌کنند که مثلاً مواردی همچون سند 2030 ، پالرمو و ... را باید امضاء کنیم، آیا می‌توان ضمن عدم امضای این معاهدات از تبعات بین‌المللی نپیوست به آن‌ها نیز مصون ماند؟

محمدی: اگر ما بخواهیم در قالب نظام سلطه ادامه دهیم، همین مسائل و مشکلات وجود خواهد داشت؛ ولی ما که آمده‌ایم نظام سلطه را بشکنیم و به قول امام آمریکا را زیر پا بگذاریم، باید خود را از قیدوبند این نظام سلطه خارج کنیم. بله؛ تا زمانی که ما در برابر غرب رویکرد انفعالی داشته باشیم، وضع همین است. وقتی خواستیم همچنان نفت را به دلار بفروشیم و دلار را همچنان به‌عنوان یک ارز بین‌المللی بدانیم، در دوگانه امضا و عدم امضای این تعهدات خواهیم ماند.

*باید کاری کنیم که از تراکنش‌های بانکی، مالی و پولی غرب بی‌نیاز شویم

در شرایطی که کشورهایی چون روسیه و چین امروز از سیستم دلار بیرون آمده‌اند و سیستم جداگانه‌ای را ایجاد کرده‌ و پایاپای با پول ملی خود عمل می‌کنند، ما هم باید کاری کنیم که آن‌چنان از تراکنش‌های بانکی، مالی و پولی غرب بی‌نیاز شویم که غربی‌ها سراغ ما بیایند. وقتی کسی بخواهد همچنان براساس غرب‌زدگی عمل کند و آمریکا را آقا و کدخدا بداند همین وضع ادامه خواهد داشت؛ ولی باید این هیمنه را شکست چون شدنی است و دیگران شکسته‌اند.

الآن چین یوآن خود را به‌عنوان یک ارز بین‌المللی جا انداخته و خود را از قید دلار خارج کرده است. خیلی از کشورها به این سمت می‌روند ولی غرب‌زدگی که خیلی از مسئولان دچار آن هستند، اجازه نمی‌دهد قید دلار و غرب را بزنند. نتیجه آن می‌شود که در جریان مذاکرات هسته‌ای FATF و کنوانسیون‌هایی چون پالرمو و سند 2030 را نیز به تعهدات ملحق می‌کند. وقتی منفعلانه جلو رفتند و جامعه جهانی را همین 3 کشور دانستند، چیزی جز این به دست نمی‌آورند.

*به‌عنوان قدرت برتر و مستقل، باید بازیگردان تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشیم

امروز ما به‌عنوان قدرت برتر و مستقل باید بازیگردان تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشیم. همان‌طور که می‌توانیم درصحنه منطقه، آمریکا را عقب بزنیم درحالی‌که داعیه‌دار قدرت‌های نظامی جهان است، چرا در بقیه موارد نتوانیم، درحالی‌که کشور ما همه امکانات برای خودکفا شدن را دارد. آیا کشور ما در حوزه نظامی بومی نشده است؟ مگر موجود زنده به فضا نمی‌فرستیم؟ ما در حوزه انرژی هسته‌ای به غنی‌سازی 20 درصد رسیده‌ایم و این‌ها مصادیق ما می‌توانیمی است که امام بر آن تأکید داشتند. تا وقتی دولتمردان غرب‌زده‌ روی کار می‌آید که نگاهشان به غرب است پیشرفت نخواهیم داشت.

در جریان مذاکرات هسته‌ای پذیرفتیم که پولمان را به دلار بگیریم و به‌جای آن کالا تحویلمان دهند. نتیجه‌اش این می‌شود که مجبور به واردات شتر از لندن و گوجه ترا ریخته از فرانسه می‌شویم. اصلاً معتقد نیستم که مجبور به امضای معاهدات هستیم، ولی زمانی مجبور می‌شویم که نگاهمان به آمریکا و غرب باشد.

فارس: به‌عنوان جمع‌بندی، تحلیل شما از این 39 سال و روند صعود و افول پیشرفت‌های ایران چیست و آینده را چگونه تصور می‌کنید؟ 

محمدی: در این تردیدی ندارم همان‌طور که در طول این 40 سال قوی‌تر شدیم ... 

*این امکان را داریم که به‌عنوان یک ابرقدرت در جهان ظاهر شویم 

فارس: یعنی به اهدافمان رسیدیم؟ 

محمدی: نه هنوز؛ به اهدافمان نرسیده‌ایم ولی در جهت هدف رشد بیشتری داشتیم. آمریکا شکست‌خورده و خیلی بیشتر از اوایل انقلاب ضعیف‌تر شده است، فلذا در آینده هم همین مسیر دنبال خواهد شد و ما پیش خواهیم رفت، چون پتانسیل لازم را برای پیشرفت و خودکفایی داریم. این امکان را از هر لحاظ داریم که به‌عنوان یک ابرقدرت درصحنه جهان ظاهر شویم و البته ما قصد سلطه و امپراتوری نداریم، بلکه دنبال آزادی ملت‌های زیر سلطه استکبار هستیم. کشور عراق با ما جنگ بود، اما امروز ملتش با ماست و ملت‌های سوریه، لبنان، یمن و بسیاری دیگر از کشورها با ما هستند. شیوه چیره شدن ما بامعنایی که درگذشته وجود داشته و از آن به‌عنوان سلطه یاد می‌کردند، تفاوت دارد. ملت‌ها وقتی می‌فهمند که خیال سلطه به آنان را نداریم با ما همراه می‌شوند، فلذا آینده با ماست و طبق آنچه رهبر انقلاب بارها اشاره‌کرده‌اند، ما روزبه‌روز قدرتمندتر خواهیم شد ولی باید راه را درست انتخاب کنیم.

*لازمه  قدرتمند شدن ما حاکم شدن دولتمردانی است که منافع انقلاب را بر مصالح خود ترجیح دهند

لازمه این امر  حاکم شدن دولتمردانی است که واقعاً باور «ما می‌توانیم» را داشته و منافع انقلاب را بر مصالح خود ترجیح دهند. این امری است که هزینه‌های ما را کمتر کرده و موجب انحراف و اضمحلال ما نخواهد شد. در مسیر صعود به قله پیشرفت، دره‌ها و قله‌های کوچک و بزرگی وجود دارد و در این دره‌ها، انقلاب سقوط نمی‌کند بلکه این آدم‌ها و دولت‌ها هستند که دچار سقوط می‌شوند.

فارس: فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر نابودی رژیم اسرائیل طی 25 سال آینده را نیز در همین راستا می‌بینید؟

محمدی: یقیناً. تا زمان پیروزی انقلاب رژیم صهیونیستی در تمام جنگ‌ها پیروز و در مسیر هدف خود که نیل تا فرات بود درحرکت بود ولی پس از انقلاب و از سال 82، این رژیم در همه جنگ‌ها شکست‌خورده و عقب‌نشینی کرده است و این روند همچنان ادامه دارد. امروز شاهدیم که دور خود دیوار کشیده و دیگر شعار نیل تا فرات نمی‌دهد. معتقدم اکنون رژیم صهیونیستی در شرایطی است که اگر حماقت کند و جنگ راه بی اندازد سرنوشتش در همان جنگ خاتمه خواهد یافت.