منوچهر محمدی
یکی از مشکلات مهم قدرت های استکباری و استعماری این است که همواره تصور می کنند با توجه به قدرت نظامی که در اختیار دارند می توانند در هر کجای دنیا و در هر شرایطی بر علیه هر قوم و ملتی با استفاده از زور، خواسته های خود را تحمیل کنند. اینها بر این عقیده هستند که حق با زور به دست می آید؛ به اصطلاح از لوله توپ بر می خیزد.
آمریکایی ها خیلی زود شکست سنگین خود را در ویتنام، افغانستان و عراق فراموش می کنند و یا اینکه برای آن شکست های سنگین دلایل و توجیهات مضحکی سرهم می کنند.
حمله هوایی اخیر آمریکا و انگلیس علیه ملت مبارز یمن از جمله همین حمایت ها و تصمیم گیری می باشد. آنها فراموش می کنند که همین ملت، با وجود بمباران نقاط کلیدی، به مدت 7 سال در مقابل ائتلاف همه جانبه به رهبری «عربستان سعودی و با حمایت قدرت های غربی»، توانستند پیروز میدان باشند و در عوض قدرتی سهمگین به نام «انصرالله» در این کشور به جای گذاشتند.
آمریکایی ها تصور می کردند که با بمباران هوایی چند نقطه استراتژیک در یمن، می توانند یمنی ها را به جای خود نشانده و از «تنگه بابالمندب» علیه رژیم اسرائیل باز دارند و احمقانه نتوانستند بفهمند که ملت یمن از دیرباز برای دفاع از سرزمین و ارزش های دینی خود، معتقد به «قیام با شمشیر» بوده اند و نه تنها از تقابل با قدرت های استکباری ترسی نداشند بلکه؛ از آن اسقبال هم می کند و این موضوعی است که در بیان رهبران انصارالله بعد از حمله آمریکا در بیانشان به وضوح دیده می شود. این اشتباهات و حماقت های قدرت های استکباری در تاریخ تکرار شده و بعد از این هم خواهد شد.
بنا بر فرموده امام سجاد (ع): «الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء» خدا را شکر که دشمنان ما را احمق آفرید.
برای مدت 300 سال دوران مدرنیته که اساس فکر و اندیشه جهان غرب و جهانیان به طور عمد بر پایه مادیات قرار داشت و حق را از لوله توپ مینگریستند و معتقد بودند که هر کسی که توانایی بیشترِ مادی داشته باشد پیروز است، امام خمینی (ره) با برافراشتن پرچم «الله اکبر» و نهایتاً پیروزی انقلاب اسلامی، باری دیگر قدرت معنوی فراموش شده را یادآور کرد و توانست برای همه جویندگان راه مبارزه به ویژه در جهان اسلام، امید را برجسته نماید.
تردیدی نیست که شکل گیری نیروهای مقاومت در منطقه و به ویژه در فلسطین اشغالی ناشی از امیدواری بود که انقلاب اسلامی به آنها تسلط داشت.
رژیم غاصب صهیونیستی که آرزوی گسترش سرزمینی خود را از نیل تا فرات در سر داشت، به ناگهان با یک خیزش مردمی عظیم متشکل از مستضعفان و مظلومین فلسطین مواجه شد که علیرغم یکسری محدودهای تسلیحاتی توانستند در همه صحنه های نبرد در مقابل سربازان متجاوزگر رژیم اشغالگر به پیروزی های بزرگی دست باید.
بعد از حادثه طوفان الاقصی که به جرات می توان گفت نقطه عطفی در تاریخ 75 ساله این رژیم می باشد، دیوانه وار و بدون ترسیم طراحی منطقی و اصولی در جهت انتقام جویی به جان مردم بی سلاح غزه افتاده است و تا این لحظه به امید فشار بیشتر بر مردم و خارج کردن نیروهای حماس از تونل ها، بیش از 29 هزار نفر از مردم بی دفاع اعم از زن و کودک را به خاک و خون کشیده است؛ غافل از آنکه مجاهدین حماس از دوره مجاهدین فی سبیل الله بوده و مرگ را با آغوش باز استقبال می کنند. به قول مولانا شاعر فارسی گوی قرن هفتم هجری قمری:
عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
او نشاید عشق را ده سنگ سنگ
گر ز هر چیزی بلنگی دور شو
راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
جور و ظلم دوست را بر جان بنه
ور نخواهی پس صلای جنگ جنگ
گر نمیخواهی تراش صیقلش
باش چون آیینه پرزنگ زنگ
دست را بر چشم خود نه گو به چشم
چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ
و این است راز و رمز پیروزی نهایی مقاومت در سرزمین های اشغالی فلسطین
بالاخره بعد از گذشت 75 روز از تجاوزات بی رحمانه «رژیم غاصب صهیونیستی» به نوار غزه و شهادت بیش از 20 هزار نفر از زنان، کودکان و غیر نظامیان و همچنین نابود کردن نیمی از تاسیسات زیربنایی و ساختمان های فشرده این منطقه، «شورای امنیت سازمان ملل متحد» به یک توافق بسیار خنثی و بی اثر مبنی بر کمک رسانی بیشتر به «مردم فاجعه زده غزه» نائل آمد.
علی رغم تلاش دبیر کل سازمان ملل مبنی بر «آتش بس» دائمی و پایان دادن به قتل و جنایات، ایستادگی و مقاومت دولت بایدن در کنار رژیم صهیونیستی باعث نفوذ فوق العاده لابی صهیونیست ها در ساختار تصمیم گیری دولت آمریکا اعم از کاخ سفید و کنگره شده است و این در حالیست که اکثر مردم آمریکا و حتی یهودیان ساکن در این کشور نسبت به مظلومیت مردم غزه و نفرت از جنایات رژیم اسرائیل با تظاهرات خود در ایالت های مختلف آمریکا همدردی خود را نسبت به مردم فلسطین نشان داده و از دولت می خواستند که نسبت به آتش بس و حتی آزادی فلسطین اقدام مثبتی انجام دهد. نظرسنجی ها در آمریکا نشان می دهد که بیش از 75 درصد از مردم این کشور، سیاست دولت بایدن نسبت به بحران غزه را تایید نمی کنند! و جالب تر آنکه، تظاهرات صورت گرفته در دانشگاه های هاروارد و پنسیلوانیا که عموماً تحت نفوذ صهیونیست ها بوده است علیه اسرائیل بروز داده شده و حتی در نظرسنجی در دانشگاه هاروارد، 56 درصد از دانشجویان معتقد به پایان دادن عمر 75 ساله رژیم اشغالگر و بازگشت سرزمین فلسطین به ساکنین اصلی خود می باشند.
این همه تحول در نگاه عموم مردم در غرب نسبت به رژیم جعلی اسرائیل ناشی از سیاست های افراطی و احمقانه دولت نتانیاهو می باشد و انتظار می رود که این رژیم را به نابودی و انحلال سوق دهد. یقیناً عمر آنرا کوتاه نموده......!
«عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد»
در حالیکه افکار عمومی جهان و به ویژه در آمریکا و بسیاری از دولت های غربی به حمایت از رزمندگان مظلوم فلسطینی بر خواسته اند، دولت جنایتکار آمریکا ذلیلانه «قطعنامه شورای امنیت» را که درخواست آتس بس دائمی کرده بود را برای بار دیگر وِتو کرد!
این اقدام دولت آمریکا که بر خلاف خواسته اکثریت مردم آن صورت گرفت، نشانه نفوذ و سلطه لابی صهیونیست ها در ساختار تصمیم گیری این دولت می باشد. به عبارت دیگر، نظام سیاسی حاکم در آمریکا بیش از آنچه که به منافع مردم آمریکا و حتی منافع حزب حاکم بر این کشور توجه کنند، به منافع گروه افراطی و تندرو در داخل رژیم اشغالگر قدس اهمیت می دهد.
گروه های افراطی که سرنوشت خودشان را در «نابودی غزه و نسل کشی مردم بی گناه غزه» می دانند، در حال حاضر توسط فردی دیوانه مدیریت می شود که فقط به فکر موقعیت و موجودیت خودش است.
تردیدی نیست که نتیجه این جنگ نامتقارن هر چقدر هم که طول بکشد به نفع «رزمندگان حماس» خاتمه خواهد یافت و در آن صورت نه تنها منجر به «سقوط دولت افراطی نتانیاهو» خواهد شد بلکه منجر به فروپاشی رژیم جعلی اشغالگر قدس خواهد گردید و این امری محتوم و قطعی خواهد بود اگرچه؛ با تلفات سنگین غیر نظامیان برای جبهه مقاومت هزینه نسبتاً سنگین نیز خواهد داشت ولی خدا با مقاومت است و پیروزی نهایی با آنهاست.
رژیم صهیونیستی بار دیگر آن هم به شکلی جنون آمیز «آتش بس» موقت را زیر پا گذاشته و به کشتار بی رحمانه «مردم غیر نظامی غزه» دست زد. با هر محاسبه ی دقیقِ نظامی این اقدام وحشیانه نتیجه ای جز افزایش نفرت عمومی در سطح بین الملل و همچنین شکست سنگین این رژیم اشغالگر در بر نخواهد داشت.
هدف نخست وزیر دیوانه رژیم صهیونیستی در طول 50 روز جنگ نابودی حماس و آزادی اسیران اسرائیلی بوده است که هیچ یک از این اهداف تاکنون مسیر نشده اند چراکه جنگ اسرائیل با حماس یک جنگ کلاسیک نیست که بتوان با توپ و تانک یا هواپیماهای جنگنده وارد معرکه شد بلکه این یک جنگ نامتقارن است و عموماً در جنگ نامتقارن گروه های چریکی به پیروزی می رسند. همانطور که آمریکایی ها به عنوان یک ابرقدرت در عراق و افغانستان به اهداف خود نرسیدند و مجبور شدند از این دو کشور فرار کنند.
یقیناً رژیم صهیونیستی هم جزء شکست و رسوایی، نتیجه دیگری را به دست نخواهد آورد. در کشوری که یک دولت افراطی و بی منطق حاکم است و مدیریت آن بر عهده یک مجرم مالی می باشد و هیچ نوع منطقی را نمی پذیرد و تنها راه نجات خودشان را در آشفته بازار جنگ و جدال می بینند؛ همچون غرق شده ای هستند که برای نجات خود به هر دَری میزنند.